Enter your email Address

دوشنبه, آذر ۲۴, ۱۴۰۴
  • ورود
  • ثبت نام
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
آپاراتوس
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه

ژئوتروما: خشونت، مکان و بازتصرف

ریچل پِین | رامین اعلایی معین رسولی
facebook.com/apparatusst.me/apparatuss_sapparatuss@apparatuss.comapparatuss.com

مقدمه: وابستگی جغرافیایی در تروما و تروما‌های روانیِ ناشی از خشونت‌های سیاسی، اجتماعی، شهری و زیست‌محیطی در حال افزایش است. این مقاله جنبه‌های زمانی و مکانی تروما را با تأکید بر مسئله‌ی سیا‌ه‌ها، جوامع پسااستعماری، جوامع بومی، تحلیل‌های فمنیستی و تجزیه و تحلیل‌های پرسش‌برانگیز و مبهم مرور می‌کند. این‌ ایده‌ها خبر از ژئو‌ترومایی[1] می‌دهند که در حکم ادغام تروماهای جمعی و مکانی است. پس از تشریح موارد چندگانه‌ی ژئوتروما این مقاله مکان‌های همپوشانی تروما را توسط جغرافی‌دان‌ها و سایر کارشناس‌ها شناسایی می‌کند. مکان‌هایی از جمله: مکان‌های یادبود، مکان‌های مجدداً روان‌زخم‌کننده، مکان‌های لایه‌ای، مکان‌های مفتولی، مکان‌های سیال (متحرک)، مکان‌های بازتصرف و مکان‌های شفابخش. جابجایی مجدد بازماندگان به‌عنوان متخصصان روایت و درک تروما، شناخت مقاومت و ایجاد مکان برای مقابله تروما را امکان‌پذیر می‌کند.

I تعریف تروما و جغرافیای تروما

تروما، به‌عنوان یک عامل روانشناختی به جای آسیب و صدمه‌ی فیزیکی و جسمانی، بیماری دوران ما است. در حالی که علائم تروما برای قرن‌ها به‌مثابه‌‌ی تأثیرات جنگ شناخته شده بود، قرن بیستم به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان قرن ضرورت تروما شناخته شد و قرن بیست و یکم به قرن ظهور و برجستگی تروما تبدیل شده است. جوامع غربی به این امر مهم دست یافته‌اند، به‌طوری که در دهه‌ی 1990 تروما فقط یک نگرانی پزشکی و روانپزشکی نبوده بلکه مبحثی روزانه و رشته‌ای متمایز از پژوهش علوم اجتماعی نیز بوده است. وضعیت تازه کشف شده‌ی اختلال استرس پس از تروما[2](PTSD)  در ابتدا از طریق پژوهش‌ها بر روی جانبازان جنگی ایالات متحده شناسایی شد، بعدتر همان علائم در بازماندگان سایر جنایات سیاسی و همچنین کودک آزاری، تجاوز جنسی و خشونت خانگی نیز مشاهده شد. پژوهش‌های اخیر در علوم اعصاب، تروما‌شناسی روانی رشد و نوروبیولوژی درون‌فردی، مبنایی برای درک تغییرات مغز است که در این شرایطِ غالباً درک‌ناپذیر آشکار می‌شود. با این حال و خیلی پیش‌تر، تحلیل‌های مبتنی بر زندگی سیاه‌ها و پسااستعماری، اساس اجتماعی و سیاسی و نه کاملاً بالینی تروما را آشکار کرده بود و اثرات طولانی‌مدت و بین نسلی تجربیات جمعی نژادپرستی، استعمار و نسل‌کشی را به ثبت رسانده بود.

امروزه تجزیه و تحلیل‌های میان‌رشته‌ای، با کانون‌ها و نظریه‌های گاه متناقض با شناسایی روایت و درمان تروما روبه‌رو می‌شوند. در این زمینه‌ی متنوع، تجزیه و تحلیل جغرافیایی امری کاملاً نوین است و تا حد زیادی ناشی از علایق گسترده‌‌ی اخیر در روانکاوی است. تعداد اندکی از جغرافی‌دان‌ها، نقشه‌برداری راه‌هایی که دانش و تجربه‌ی ترومای روحی را به همراه دارد و عمیقاً توسط زمینه‌های فرهنگی و ساختاری که در آن واقع شده است شکل می‌گیرد را شروع کرده‌اند. این تحلیل‌ها فراتر از جغرافیای سلامت روان، به تروما در فضاهای خشونت صمیمی، ژئوپولیتیک، تغییر شهری، ظلم و ستم نژادی و استعماری، مهاجرت، بلایای طبیعی و تغییرات آب و هوایی گسترش می‌یابد.

هدف این مقاله ترسیم چگونگی درک تروما ورای ذهن و بدن شخص است به‌طوری که نه‌تنها در شکل دادن بلکه به‌مثابه‌‌ی بخشی از مکان درک شود، که به نوبه‌ی خود در بازسازی تروما نقش دارد. این بحث، کار موجود در جغرافیا را برای انتشار پژوهش در سایر علوم اجتماعی، علوم انسانی و روانپزشکی اجتماعی بهم متصل می‌کند. به‌ویژه نظریه‌های سیاه‌ها، پسااستعماری، بومی، فمینیستی، مبهم و پرسش‌برانگیز مربوط به تروما را به‌عنوان امر«جمعی، مکانی و مادی» به جای «فردی، زمانی و زبانی» برجسته می‌کند.

در جوامع غربی، تروما بیشتر به‌مثابه‌‌ی واژه‌ای با معانی مختلف استفاده می‌شود و افراد و مکان‌های تروماتیک سوژه‌ی بحث‌های فرهنگی و رقابت‌های سیاسی هستند. در این مقاله از اصطلاح تروما به‌عنوان واژه‌ای که تأثیرات روانشناختی مضر را توصیف می‌کند و وقایع را به صراحت تشخیص می‌دهد، استفاده می‌شود که این ممکن است هم به‌صورت فردی و هم جمعی تجربه شود. ترومای بالینی یا PTSD شامل مجموعه‌ای است از علائم متداول توسط افراد که ناشی از یک یا چند حادثه، آسیب شدید یا شوک است، اما حداقل سه شکل آن تشخیص داده شده‌‌اند که به تجزیه و تحلیل متفاوت نیاز دارند. ترومای حاد یا ترومای ساده که ناشی از یک تجربه‌ی یک‌باره مانند یک تصادف رانندگی یا یک بلای طبیعی است، علائمی مانند بازگشت به عقب و نظارت بیش از حد ایجاد می‌کند که به‌طور گسترده‌تر تروماتیک شناخته می‌شوند.

ترومای حاد یا مزمن به‌واسطه‌ی تجارب طولانی‌مدت آسیب که مکرر و یا چندگانه، مانند خشونت نژادپرستانه یا سوءاستفاده‌ی خانگی ایجاد می‌شود. ترومای پیچیده نیز از ترومای طولانی‌مدت شامل موارد خاص، مانند خیانت به شخص یا سوءاستفاده از یک فرد در اوایل زندگی به‌وجود می‌آید. علائم ترومای پیچیده شامل اثرات شناخته‌شده‌تر از ترومای حاد است، اما همچنین ممکن است منجر به افسردگی، خودکشی، تغییر در درک خود و مشکلات اساسی در عملکرد زمینه‌های زندگی شود. این دو شکل اخیر طولانی‌مدت‌تر، ماندگارتر و کمتر قابل درمان با راهکارهای رایج هستند و تجربه‌ی آنها بیشتر وابسته به شرایط در طولانی‌مدت است.

در این مقاله بر روی ترومای مزمن و پیچیده، که به احتمال زیاد به‌طور جمعی تجربه می‌شوند، تمرکز شده است. رشته‌ی مشترک در نظریه‌های مهم این است که PTSD بیش از حد محدود به تقلیل تروما به سمپتوم‌های فردی، رنج و عذاب است. بازماندگان ممکن است به‌شدت با مشکلات روانپزشکی متفاوتی رو به رو باشند: تجزیه و تحلیل فمینیستی رادیکال، به عنوان مثال، تغییر مکان سمپتوم‌ها به‌مثابه‌‌ی استراتژی‌های متقابل. و همچنان که خواهیم دید، تجزیه و تحلیل‌های سیاه‌ها، پسااستعماری و کوئیر، تروما‌ها و صدمات پراکنده‌ای را که تروما در روابط اجتماعی که ما بخشی از آن‌ها هستیم، فضاهایی که ما در آن زندگی می‌کنیم و همچنین مقاومت ناشی از تجربه‌ی جمعی وارد می‌کند، برجسته می‌کند. تروما نه شرایط ثابتی است که در آن قربانیان در تکرار تجارب گذشته گیر کنند و نه شرایط و وضعیتی است که فقط با درمان حرفه‌ای بهبود یابد. همان‌طور که این نویسندگان و دیگر نویسندگان بحث کرده‌اند، یک ضرورت سیاسی برای پزشکی‌زدایی (de-medicalizing) درک ما وجود دارد.

این مقاله با معرفی ایده‌ی ژئوتروما آغاز می‌شود که من آن را به‌عنوان چارچوبی برای تجزیه و تحلیل فضایی تروما پیشنهاد می‌کنم. این شناسایی ویژگی‌ها که در برخی از تحلیل‌های موجود توسط جغرافی‌دان‌ها و سایرین در قسمت‌های دیگر مقاله گسترش یافته، مشهود است. در ادامه‌ی مقاله مبانی مفهومی آن تشریح می‌شود، ابتدا دانشی را بررسی می‌کند که ترومای روحی را جمعی و چندگانه می‌داند، به ویژه آن دیدگاه‌هایی که ریشه در نظریه‌های سیاه‌ها، پسااستعماری، فمینیستی، بومی و کوئیر دارند که به تولید آن در سطح ساختاری اشاره دارند. جغرافی‌دان‌ها به صورت محدود در تعامل با این گروه‌ها بوده‌اند. این نظریه‌ها مسئله‌ی ایفای نقش دانش و تجربه‌ی بازماندگان در درک تروما را مطرح می‌کنند. در این مقاله به زمان‌های ژئوتروما، که از نقطه نظر این دیدگاه‌ها بسیار پیچیده‌تر است پرداخته می‌شود، از جمله در نظر گرفتن روش‌های مختلفی که تروما مجدداً تکرار می‌شود و تأثیر تروماتیزه کردنِ مجدد (retraumatization) در مقیاس‌های مختلف. سپس رابطه‌ی بین تروما و مکان را، با شناسایی هفت «جایگذاری» (placings) یا عدسی‌های همپوشانی این رابطه در پژوهش‌ها موجود در جغرافیا و جاهای دیگر بررسی می‌کند. مثل: مکان‌های یادبود، مکان‌های مجدداً روان‌زخم‌کننده، مکان‌های لایه‌ای، مکان‌های مفتولی، مکان‌های سیال، مکان‌های بازتصرف و مکان‌های شفابخش. سرانجام، من در مورد برخی از مفاهیم مربوط به چگونگی پژوهشات در مورد جغرافیای تروما قبل از بازگشت به قالب ژئوتروما در بخش نتیجه‌گیری، بحث خواهم کرد.

II ژئوتروما

مفهوم مورد توجه جغرافی‌دان‌ها این است که تروما نه‌تنها در ذهن و بدن افراد شکل می‌گیرد بلکه در زمینه‌های اجتماعی، زیست‌محیطی و ساختاری اطراف ما نیز وجود دارد. برای بوندی، روانکاوی پر از مفاهیم فضایی است. او پیشنهاد می‌کند:

راهی وجود دارد برای اندیشه در مورد اینکه چگونه آنچه در خارج از ذهن ما ریشه می‌گیرد، از جمله در افراد دیگر (یا بخشی از آنها)، فرهنگ‌هایی که ما در آن متولد شده‌ایم و موجودات مادی که ما را احاطه کرده‌اند، به درون ذهن ما می‌آیند و آنچه که در درون است چگونه خارج می‌شود. (بوندی، 2014: 65)

من از اصطلاح ژئوتروما به‌عنوان چارچوبی فضایی برای تجزیه و تحلیل اشکال مختلف تروما استفاده می‌کنم. هسته‌ی بنیادین نظریه‌ی روانکاوی می‌گوید، تروما به‌صورت درونی و بیرونی در ارتباط با دیگری که هم توپوگرافیک و هم توپولوژیک است، باعث تحریک می‌شود. (فروید، 1954؛ لاپلانش، 1992) اما نکته‌ی بسیار مهم این است که در ژئوترومایی که در اینجا مورد بحث قرار می‌گیرد، فرایندهای حاصل به جای اینکه در جامعه و به‌طور جمعی بررسی شوند در سطح فردی ژئوتروما بررسی می‌شوند. ژئوتروما روابط چندگانه، متقاطع و متقابل بین تروما و مکان را توصیف می‌کند. با استفاده از تجزیه و تحلیل‌های طولانی‌مدت ساختاری، نقش مشترک روابط قدرت ظالمانه در اشکال جمعی مختلف از تروما برجسته می‌شود.

این امر به ویژه به تجربه زیسته‌ای افراد، تغییر مکان بازماندگان به‌عنوان افراد متخصص در شرح تروما، توجه ویژه‌ای می‌کند. و کار بازیابی فضا را پس از سلب مالکیت اصطلاح ژئوتروما که به طور پراکنده در فلسفه‌ی اکولوژیک و تحلیل ادبی ظاهر شده است، انجام می‌دهد. شرط اساسی تجزیه و تحلیل در اینجا این است که «ژئوتروماتیک» پیشنهاد شده توسط نیک لند، فیلسوف نئوفاشیست را رد کنیم[3]. در عوض این اصطلاح اینجا در جهت یک جغرافیای انسانی انتقادی و رهایی‌بخش استفاده می‌شود. در جای دیگر، از ژئوتروما به‌عنوان روابط وابسته بین مردم و محیط زیست استفاده شده است  که شامل هر دو فرآیند توصیفی خشونت‌آمیز و ردپای باقی‌مانده از چنین اعمالی است: ترومای روحی و روانی به‌طور همزمان وجود دارد. طبیعت به‌سادگی ابژه‌ی خشونت انسانی تلقی نمی‌شود اما به‌دلیل اینکه نمای بیرونی روابط اکولوژیکی خارج از قلمروی انسانی را تشکیل می‌دهد، خشونت به بشریت بازتاب می‌یابد. تمرکز من در اینجا  بر روی روابط بین مکان‌ها و محیط‌های ساخته شده توسط انسان، تروما، تروماتیزه کردن مجدد و باز تصرف (repossession) است.

بنابراین ژئوتروما همبستگی رابطه‌ی بین مکان با تجربه و تأثیرات تروما را توصیف می‌کند. Claps به‌عنوان یک اسم به معنای قلابی به مکان تروما همچون مکانیسمی بهم پیوسته است و وقتی که به‌عنوان یک فعل به کار می‌رود به معنی چنگ انداختن و بازسازی مداوم است. بنابراین بسترهای مکانی و روابط در اطراف افراد آسیب‌دیده، جوامع یا کشورها ممکن است به‌طور متفاوتی ایجاد تروما کنند و کمک به جراحی مجدد، یا کمک به برقراری آزادی و بازسازی زندگی پس از حوادث منجر به تروما را به نوبه‌ی خود تغییر دهند. تروما و افراد تروماتیک زمینه‌ها و روابط را به روش‌هایی که معمولاً قابل مشاهده نیستند تغییر می‌دهند. به عنوان مثال، برخی از گزارش‌های اخیر جغرافیایی وجود اشکال مختلف تروما را به صورت فردی و در ترکیب یکدیگر در لایه‌بندی چندین تروما در مکان‌های سلب مالکیت نژادی و نئولیبرالی برجسته کرده است، در حالی که دیگران در حین حرکت، محرکات تروما و تغییر روابط بین مکان‌ها را کشف می‌کنند.

مروری که در ادامه بیان شده با تعدادی از تفاسیر این روابط فضایی تروما به دنبال انواع مختلف خشونت است. این شامل کارهای جغرافی‌دان‌ها و سایرین است، دانشمندانی که برخی از آنها اصطلاح تروما را به کار می‌برند و بعضی دیگر به کار نمی‌برند، اما کار آنها چیزهای مهمی درمورد تجربه‌ی تروماتیک، مکان و حافظه مطرح می‌کند. در اواخر این مقاله، ژئوتروما از طریق «جای‌گذاری»های تروما دیده می‌شود: یعنی زوایای مختلف رابطه از تروما به مکان تروما نشان داده می‌شود.

III پیمایش و ساختاربندی تروما

این بخش پژوهش را به سمتی که تجزیه و تحلیل تروما از طریق ارتقاء سطح آسیب‌دیدگی یا نظریه‌پردازی آن به‌عنوان شرایطی که ملت‌ها، جوامع و گروه‌های اجتماعی تجربه کرده‌اند، هدایت می‌کند. بخش عمده‌ای از این ایده‌ها از پژوهش‌های سیاه‌ها، پسااستعماری، بومی، مطالعات فمینیسم و ​​کوئیر که برای تنظیم ‌ژئو‌تروما اساسی هستند را به شما معرفی می‌کند. با این حال من با کاری جدیدتر شروع می‌کنم که به ماهیت تجمعی تروما می‌پردازد، اما تا حد زیادی از بینش دیدگاه‌های ساختاری پیشین چشم‌پوشی می‌کند.

1 :ترومای فرهنگی و محدودیت های آن

بیشتر نظریه‌های ترومای غربی ــ‌حتی آن نظریه‌هایی که تروما را به‌مثابه‌ یک امر جمعی در نظر می‌گیرندــ هنوز هم تا حد زیادی تروما را ناشی از یک رخداد واحد می‌دانند که باعث ایجاد گسستی بین قبل و بعد از آن می‌شود. اگر بخواهیم رابطه‌های مستقیمی را با تجربه‌های فردی ترسیم کنیم، این مدل به بهترین شکل ترومای حاد و نه ترومای مزمن و پیچیده را توصیف می‌کند. یک مثال آشنا برای جغرافی‌دان‌ها که محبوبیت زیادی در پژوهش‌های دوره‌ی رنسانس در تروما دارد، ایده‌ی ترومای فرهنگی است. این امر به‌عنوان «تفسیر فرهنگی شوکه شدن… [از] خسارت شدید وارد شده توسط تغییرات عمده‌ی اجتماعی و نه بیولوژیک جامعه در فرهنگ» تعریف شده است. ترومای فرهنگی لزوماً به‌معنای وجود شرایط تروما در بدن و ذهن افراد تحت تأثیر چنین تغییراتی نیست و همچنین رخدادهای مسبب ذاتاً تروماتیک تلقی نمی‌شوند. درعوض تمرکز بر روی فرآیندهای میانی نامگذاری و شرح است، به‌طوری که تروما به استعاره‌ای از چگونگی تعریف یک گروه یا ملت از این واژه تبدیل می‌شود. به عنوان مثال، حملات تروریستی توسط گروه‌های مختلف با منافع مشترک و همچنین تعدادی از جغرافی‌دان‌ها سیاست‌مدار برای اهداف انسجام سیاسی یا فرهنگی، به‌مثابه‌ یک تروما تلقی می‌شود.

موضع‌گیری‌های پیشین تروماهای فرهنگی، از جمله ایرمن  (2001)در مورد میراث برده‌داری ووتکوویچ (1995) در پژوهش‌های کوئیر[4]، مبارزات مادی و تاریخی را بستری برای تروماهای بیشتر می‌دانست. با این حال، جایی که عمدتاً بر روی ابعاد نمایشی تروما تأکید می‌شود، تفسیر بیشتری از تجربیات بازماندگان از حوادث خشونت‌بار ارائه می‌شود. ساختارهای مرتبط با تروما به‌مثابه‌ شکاف نمایشی را می‌توان در رشته‌های کاملاً متفاوت یافت. به عنوان مثال، در مطالعات لاهود و همکاران )2010) در مفهوم شهرنشینی (urbanism) پساتروماتیک، تمرکز بر حوادث فاجعه‌باری است که منجر به خرابی موقتی زیرساخت‌ها در شهرها می‌شود و تروما به‌عنوان پدیده‌ای جدید و پیش‌بینی‌نشده مفهوم‌سازی می‌شود. در اینجا حملات تروماتیک بیشتر توسط خشونت تبعیض‌آمیز که توسط دستگاه سیاسی شهری انجام شده است، بیشتر ناشی از شهر است. (پین، 2019 را ببینید) رشته‌هایی برای کار بر روی تروماهای فرهنگی، ژئوپولیتیکی و شهری وجود دارد که این فرض ناخوشایند را ایجاد می‌کند که تا قبل از این گسست‌ها، جهان اساساً امن و قابل کنترل بوده است (گیلفوس، 1999) و به‌دنبال نظریه‌پردازی‌هایی است که  خطر «مسطح‌شدن» (flatten[ing] out) مشخصات تروما را با توجه به زمینه‌های تاریخی و سیاسی دنبال می‌کند.

2: ترومای ساختاری

تجزیه و تحلیل‌های سیاه‌‎ها، پسااستعماری و بومی این مدل از رخداد تروما را نقد و به امتیاز آن از رنج سفیدپوستان اروپایی و سیاست‌زدایی و تاریخ‌زدایی از تروما اشاره کرده‌اند. درعوض، نظریه‌ی ترومای پسااستعماری ریشه‌های بسیاری از تروماهای جمعی را که در خشونت‌های استعماری، نژادپرستی و سرمایه‌داری نهفته است شناسایی می‌کند. (اممبه، 2010) بیشتر تروماهای جمعی را نمی‌توان استعاره یا تنها محرکی از حافظه دانست، بلکه آن‌ها بیشتر ناشی از تجربیات مادی و مجسم تروما تلقی می‌شوند. (ویسر، 2015) فانون[5] (1953)، که روانپزشکی در الجزایر در طول جنگ ضد استعمار بوده است، بر ارتباطات از طریق استفاده از تجربیات نژادپرستی و مشاهده‌ی تأثیرات روانی جنگ بر سربازان و غیرنظامیان  تأکید می‌کند و از تروما به‌عنوان یک پدیده‌ی سیاسی نام می‌برد. به همین ترتیب، این بومی آمریکایی و مددکار اجتماعی و دانشگاهی شجاع قلب  (2000) ترومای جامعه، که مربوط به واقعه‌ی تاریخی حل‌نشده مربوط به مزارع معاصرمردم بومی آمریکا است را شناسایی کرد.

پژوهش فمینیستی و ​​کوئیر نیز روابط اجتماعی و سیاسی ظالمانه در قلب تروما را تأیید می‌کند. در قرن بیستم پرسش اصلی این بود که محل تروما که آسیب دیده است در نظریه‌پردازی و درمان مهم است، چه موقع کسی تروما را تعریف می‌کند و چه موقع  سکوت می‌کند، چه کسی تصمیم می‌گیرد که تروما مادی یا غیرمادی است و فرضیات تروما بررسی می‌شوند یکی از میراث مهم این پژوهش، قانونی تلقی‌کردن یک حادثه تروماتیک بود؛ به عنوان مثال ،کوتکوویچ (1995)، ترومای فرهنگی را به‌عنوان شرایطی فراگیرتر و نه غیرمعمول  یا غیرمنتظره برای گروه‌های اقلیت بازنویسی می‌کند. بر این اساس، دیدگاه بازماندگان به جهان به عنوان جایی مملوء از خطر مداوم، عقلانی است و تحریف نشده، و بنابراین به جای اینکه به دنبال پاسخ روانپزشکی بگردیم، نظریه‌پردازان پیشنهاد می‌کنند که ما «به سختی عمل پزشکی خود را حذف کنیم.» به‌ویژه، این تجربیات مشترک از خشونت مبتنی بر جنسیت، نژادپرستی و همجنسگرایی است که فرضیات انسجام یا امنیت قبل یا بعد از تروما را به چالش می‌کشد. آنچه براون با استفاده از پژوهشات قبلی می‌گوید که «اثرات تروماتیک ظلم» برای زنان و افراد فاقد هورمون‌های برانگیخته  به‌وجود می‌آید چرا که عامل تروما اغلب در کنار ما است(نه یک دیگری عجیب و غریب که از بیرون حمله می‌کند.)

او به سادگی در حال انتشار بیماری‌ای است که در حال حاضر نهفته است. عادی بودن ظاهری او باید در واقع هشداری تلقی شود که در آن فرهنگ چیزی به‌شدت اشتباه است. ترومایی که به این شکل دیده شود، کاملاً قابل توجه نیست.

وقایع تاریخی ممکن است بر روی ترومای نسلی موثر باشد، اما شرح دادن خشونت ساده نیست به عنوان مثال، خشونت استعماری در اقدامات استعمار جدید در ایالات و کنترل و مداخله مداوم آن‌ها در جوامع و خانواده‌های بومی منعکس می‌شود. دانشمندان سیاهپوست، برده‌داری را در نظریه‌پردازی‌ها وارد کرده‌اند. ایالات متحده در یک واقعه‌ی روانی، خاطره‌ی آن را از طریق نسل‌های آفریقایی به جوامع آمریکایی منتقل می‌کند و روانشناسی جمعی و فردی تأثیرات خشونت نژادپرستانه بر آفریقایی‌تباران آمریکایی را دوباره تصویب می‌کند. گزارش آکبار (2017) از تروما در شهری در ایالات متحده توسط تبعیض نژادپرستانه ادامه دارد، به‌طوری که خشونت‌های تاریخی با شرایط معاصر فقر، مسکن نامناسب و خشونت همراه می‌شود. آکبار استدلال می‌کند که نظام‌های آموزش، پلیس و زندان به‌طور فزاینده‌ای مرکب  از تروما هستند. تاثیر انباشته‌شده تجاوزهای کوچک روزانه، احیاکننده تروما نژادی است. گزارش جونز (2019) در مورد نحوه «خرید کردن سیاه‌پوستان» این داستان را روایت می‌کند.

ترومای ساختاری ناشی از اشکال مزمن و رایج خشونت است که علائم مشترکی در جامعه‌ی بزرگ‌تر دارد، این امر منجر به این می‌شود که یک فرد (یا جمعیت) سقوط کند که این سقوط خارج از مفاهیم هژمونیک از ذهنیت هنجاری است. نگرش‌های فرهنگی غربی نسبت به ترومای روحی شامل سوءدرک و سرزنش است و در گروه مشترکی که افراد تروما دیده در آن هستند تجربیات زندگی را مکرراً انکار می‌کنند، بنابراین هنجارهای فرهنگی و روایت‌ها در مورد منشاء و تجربه‌ی ترومایی که وجود دارد در بسیاری از جوامع نیز باید روزانه توسط بازماندگان هدایت شوند. همچنین قوانین دولتی و اقداماتی باعث ایجاد ترومای روانی می‌شود: به‌گونه‌ای که دولت در عادی‌سازی خشونت با سوءاستفاده‌گران همراه می‌شود این تضمین‌کننده‌ی «خیانت اصولی» در عدم اجرای عدالت است و از این طریق اثرات ریاضت اقتصادی بر امکان بهبود و بازسازی مشخص می‌شود. بنابراین از راه‌های مختلف، نگرش‌های رایج نسبت به تروما در جامعه وفرهنگ اغلب تجربیات مادی و تجسم آن را بزرگ‌تر و به‌نوعی تقویت می‌کند و تجربیات مجسم از تروما برای ایجاد آن شرایط مضرتر و پایدارتر می‌شود.

ضمن برجسته کردن ماهیت اجتماعی تروما، کار در نظریه‌ی سیاه‌پوستان، پسااستعماری، کوئیر و فمینیسم هرگونه دوگانگی بین صمیمیت و جمعیت را رد می‌کند. این در نظریه‌ی فمینیسم و پژوهش در ماهیت روانی سوءاستفاده‌ی خانگی و جنگ واضح و در بیان دانش ذهن و افکار استعماری مردم در روند استعمار و اشغال موثر است و در «صمیمیت مرگبار» شکنجه‌های سیاسی که از تاکتیک‌های روانشناختی برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کند.

علاوه بر این، در حالی که نظریه‌ی ترومای غربی به علت تأکید آن بر تأثیرات منفی مانند مالیخولیا و شکنندگی مورد نقد قرار گرفته  است اما تجزیه و تحلیل از مکان‌های دیگر، بقا ، بهبود و فعالیت  را برجسته می‌کند و این امر تا پایان این مقاله مورد بررسی قرار می‌گیرد. نظریه‌ی تروما مانند درمان تروما خود می‌تواند مکانی باشد که باعث ایجاد تروما شود و در معرض دید همگان قرار گیرد، نکته‌ای که تأثیراتی در روند پژوهش‌های که انجام شده دارد و من هم  ازاین پژوهشات استفاده می‌کنم.

تعامل جغرافی‌دان‌ها با این گروه‌های ذکر شده نسبتاً محدود بوده است. با این حال، همان‌طور که با جزئیات ادامه می‌دهم، بسیاری از علایق ما در زمینه‌ی ترومای روانی و دیگر زمینه‌های مکانی که ما با آنها درگیر می‌شویم دارای نقاط مشترکی هستند. نمونه‌هایی که صریحاً این دیدگاه‌ها را بیان می‌کنند شامل گزارش پرات و همکاران (2015) هستند. ترومای روانی که به‌واسطه‌ی  ترومای پسااستعماری مطرح می‌شود، توسط مارشال و همکاران بر روی تروما در فلسطین از دیدگاه زمین و از موضع ضد اشغال نظریه‌پردازی می‌شود. به همین ترتیب، در کار لوید و دیگران (2018) روش‌هایی را که پناهندگان آسیب‌دیده از تروما را با گنجاندن یا حذف آنها از کشورها به‌عنوان  سوژه‌های ژئوپلیتیک از سیاست خارج می‌کند، برجسته می‌کنند. مطالعه‌ی استثنایی تاماس(2011)  طیف وسیعی از زنان تحت خشونت خانگی را بررسی می‌کند. با این حال مطالعه‌ی استعمار بر روی جغرافیای سیاهان بیشترین مطابقت را با این قالب‌بندی‌ها دارد و همین‌طور در حال افزایش است.(به عنوان مثال مک‌کیتریک ، 2011 ؛ جونز ، 2019). جغرافیای سیاهان به جای اینکه درد و رنج را فتیشیستی یا ابژکتیو کند، بر تمرکز بر روی تجربه و مقاومت حرکت می‌کند و برای تمرکز دوباره تلاش می‌کند و همچنین به‌دنبال تجزیه و تحلیل کلمات در گزارش تاک با عنوان «پژوهش آسیب‌محور» به حالت تعلیق درآمده است.

4: کشش و لایه‌بندی: ترومای موقت

گزارش‌های ساختاری پرسش‌ها درباره حدود ترومای موقت را پیچیده می‌کند. تروما همیشه به‌صورت نهفته دیده می‌شود، یک وقفه‌ی زمانی بین حوادث خشونت‌بار و آشکارسازی ترومای روانی وجود دارد. در حقیقت برای فروید فقط وقتی یک تجربه‌ی ترومازای اولیه دوباره تجربه می‌شود که درونی شود این تعامل بین داخل و خارج با گذشت زمان به دیالکتیکی مهم در آثار بعدی فروید و سپس برای بسیاری روانکاوان دیگر تبدیل شد. به دروغ گفته می‌شود که تروما گویی در یک دوره‌ی زمانی جدید«پس از آن» قرار دارد که برای افرادی که آسیب دیده‌اند، به یک شرط زندگی تبدیل شده و در حالی که انجمن‌های ترسناک در فضا-زمان بی‌ریشه ادامه می‌یابند، یک حرکت مترقی رو به جلو است. همان‌طور که مک‌گیچان آن را در مروری بر تاریخچه‌ی جغرافیای جنگ جهانی اول بیان می‌کند، تروما بر روی محوشدن پیچیده‌ی زمان و مسافت بین حال و آینده تاثیر دارد.

بعدها در قرن بیستم، شرایط زمانی تروما بیشتر شناخته شد که خود منعکس‌کننده‌ی آگاهی روزافزون از تجمع تجارب کسب‌شده از دیدگاه‌های فرعی و شناخت اشکال مزمن و پیچیده‌ی تروما بود (همان‌طور که در بخش آخر دیدیم). تروما، به‌عنوان  یک عامل غیر قابل پیش‌بینی،  بی‌ثبات و چند بُعدی، زمان‌های مختلف  و آشکار در گذشته و آینده‌های احتمالی را آشکار می‌کند. برای موریگان به‌عنوان بازمانده‌ای از کودک‌آزاری، «خاص بودن زمان تروما» به معنی تجربه‌ی زمان در یک سری مراحل منظم پیچیده در گذشته و آینده است که در حال تولید و ادغام هستند. زمان تروماتیک همزمان با گذشته و درحال پیش‌بینی زندگی می‌کند و به‌دنبال محیط‌های حال و آینده برای نشانه‌هایی از ظهور مجدد خطر است. به دلیل خاطرات پراکنده و جزئی ، بسیاری از بازماندگان در روایت حوادث خشونت‌آمیز مشکل دارند و یک سمپتوم بی‌اعتمادی مشترک را در بین دیگران پخش می‌کنند.

اصطلاحاتی در اواخر قرن بیستم برای شرایط جمعی جایگزین تروما تصویب شد. اصطلاح «ترومای تاریخی» توسط بریو هارت (2000) برای پاسخ‌هایی که او در تروما در میان بومیان آمریکایی، مشابه کسانی که از بازماندگان هولوکاست و فرزندان آن‌ها هستند، یافت. از ویژگی‌های آن می‌توان به لغزش بین دوره‌های گذشته و حال – برای مثال، می‌توان به جابه‌جایی (زندگی همزمان در گذشته و حال)، تشخیص عاطفی و روانی با رنج گذشته و مُرده‌ها و گناه بازمانده – که آسیب‌شناسی سلامت روانی و جسمی را در بین جوامع بومی در حال حاضر به چالش می‌کشد، اشاره کرد. گاهی همپوشانی، «ترومای بین نسلی» اغلب ناخودآگاه یا بی‌صدا منجر به  انتقال تروما از والدین به کودک می‌شود. پژوهش‌های غرب دلبستگی تحت‌تأثیر تروما را به‌طرز متفاوتی از طریق الگوهای والدین و فرزندان شرح داده است، از طریق «خاطره پس از مرگ» که در آن کودک با دانش و بینش در مورد ترومای ناگفته‌ی والدین (شوآب، 2010) و از طریق مسیرهای اِپیژنتیک ( شولویتز، 2014) صحبت می‌کند. به هر حال توضیحات بومی در مورد ترومای بین نسلی، روابط با نیاکان پس از مرگ را قطع نمی‌کند، اما انتقال بین نسلی در ابعاد معنوی  را نیز در پی دارد.

با پیچیدگی این زمان‌های ترومای جمعی، تروماهای مختلف اغلب در انزوا مؤثر نیستند اما هنگامی که چندلایه و تجمیع می‌شوند، به سادگی بر شدت تروما می‌افزایند، با این وجود امکان تعامل بین تروماها در طول زمان وجود دارد. تروما  در زمان از نفس می‌افتد، جابه‌جایی بین مردم و جابه‌جایی اشکال آن اتفاق می‌افتد ، اما همیشه در جایی دیگر حرکت می‌کند که لوری و شاو (2018) این شرایط را خشونت‌زا می‌نامند. نه تنها ماده بر تروما اثر می‌گذارد، بلکه خشونت‌های متعدد ممکن است در طول زمان برای بازماندگان هر دو خشونت صمیمانه و جمعی ادامه یابد. جایی که قبل یا بعد از خطر قابل تشخیص نیست، شکل خاصی از ترومای روانی تولید می‌شود. ترومای طولانی ممکن است اغلب پس از یک فرایند طولانی که در آن بازماندگان تقاضای شناسایی و جبران خسارت در موارد خاص مورد توجه عموم قرار می‌گیرند، به وجود می‌آید، اما این یک بیماری زمینه‌ای مداوم است.

شوآب (2010) در ترومای تراریخته یک زمان تروماتیک را توصیف می‌کند که  هنوز بسیط نشده است. همان‌طور که تروما بین مقیاس‌های فردی، خانوادگی و در جامعه حرکت می‌کند. شوآب به متقاطع بودن و وابستگی متقابل از تاریخ‌های خشونت‌آمیز متفاوت، مانند استعمار، برده‌داری، جنگ و شکنجه اشاره می‌کند.گسترش روانکاوی مفهوم انتقال بین فردی را بیان می‌کند. او همچنین منبعی برای درک و بهبودی ارائه می‌دهد: می‌توان تاریخچه‌ای از خشونت را در گفتگوی با یکدیگر ارائه داد. مبارزات روحی و سیاسی باید همزمان باشند. گذشته پردازش نشده باید توسط عمل سیاسی پیگیری شود.

این شرایط مختلف تروماتیک برای درک اینکه چگونه تجربه‌ گذشته خود را ایجاد می‌کنند و در حال حاضر قابل شناسایی کرده و همچنین چگونه اثرات مضر را به وجود می‌آورد، به ما کمک می‌کنند. در سال‌های اخیر جغرافی‌دان‌ها از ایده‌ای آزاردهنده، اغلب نقاشی در مورد گوردون[6] (2008) استفاده کرده‌اند، جایی که گذشته در لحظه‌ی حال و در مکان‌های خاص وارد می‌شود. اما وقتی خود خشونت را درک کنیم ادامه دادن به زندگی در بین افراد و جوامع و این  تعقیب و گریز کافی نیست؛ زمان حال درنهایت ایمن نیست.گوردون (2011) استدلال می‌کند که تعقیب و گریز دارای توانایی آزادسازی است، در حالی که تروما گیر کرده و از کار افتاده است. ولی همان‌طور که نظریه‌های ترومای ساختاری تأکید می‌کنند، بازماندگان و جوامعی که دچار تروما هستند، فعال و مقاوم هستند و روش‌های جعلی بهبودی را ایجاد می‌کنند.

آدامز-هاچیسون درباره‌ی شرایط پس‌لرزه در نیوزیلند می‌نویسد: «تروما تجسم یافته است، نه با یک رخداد احتمالی شبح‌وار و بی‌دلیل بلکه با امکان ارتباط با دیگران در شیوه‌های معنی‌دار.»

همان‌طور که زمان تروماتیک غیرخطی است، تاریخ خشونت و پژواک و تكرار مجدد تروما پیچیده است و بنابراین ژئوتروما پایدار، جا افتاده، با گذشت زمان تقلیل‌یافته و تکرار می‌شود. این ناهمواری در طول زمان در رابطه با کشش تروما در فضا، یک کنش متقابل است که در موارد خاص در زمان حاضر از تجربه و تأثیرات خود خبر می‌دهد. اکنون به سراغ آسیب‌دیدگی نزدیک روابط با مکان می‌روم.

5 جایگذاری‌های تروما، روان‌زخم کردنِ مجدد، بازتصاحب و ترمیم

مهمترین سؤال زیربنایی کار جغرافی‌دان‌ها در این زمینه درک مکان‌های تروما بوده است. تروما ایده‌های ما درباره‌ی مکان و همچنین زمان را تحریف و دگرگون می کند. چنان که کودینگتون و میشیلی-ووتسیناس، در مجموعه‌ای که اخیراً تروما را در دستور کار جغرافی‌دان‌ها قرار داده است، اظهار داشته‌اند «تروما رابطه‌ای کاملاً پیچیده با فضا دارد… هر دو ریشه در مکان دارند، اما از براهین زمین-فضامندی سرپیچی می‌کنند.» در زیر، قصد دارم هفت گونه از این رابطه یا «جایگذاری‌ها» را به‌طور خلاصه معرفی کنم: روش‌هایی که به‌واسطه‌ی کار جغرافی‌دان‌ها و دیگران به مسئله‌ی تروما و مکان نزدیک شده‌ و از مکان‌های تروما و تروماتیزه کردن مجدد به سوی مکان‌های بازتصرف فضایی و ترمیم حرکت کرده‌اند. البته این هرگز یک گونه‌شناسی شسته‌رفته نیست، زیرا که این مکان‌ها و جایگذاری‌ها با یکدیگر همپوشانی دارند.

مکان‌های یادبود

اول از همه اینکه چون این مقاله درباره‌ی مکان‌های حافظه بحث می‌کند پس از این رو پیوسته به مکان‌های تروماتیک منحصربه‌فرد و عملکردهای آن‌ها اشاره دارد. این مورد از ملاحظات مربوط به آنچه در حال حاضر به‌عنوان مکان‌های به‌یادماندنی یادمانِ فردی یا آنچه «مناظر تروما» خوانده می‌شود و گذشته را به امروزِ ما احضار می‌کند و مسائلی از قبیل جابجایی جمعی، خسرانِ مکان و فرمول‌بندیِ مجدد آن در حافظه‌ی تروماتیکِ مربوط به برون‌بری‌های زمان جنگ متفاوت است. مضمون‌های مشترک در اینجا شامل مکان‌های تاریخی تجربه‌ی تروماتیک ــ‌که‌ همان «ویرانه» است‌ــ، نااستواری زمینه‌های فضایی خاطرات ــ‌که به‌مرور ایجاد می‌شود‌ــ، و همۀ آن مسیرهایی است که فضاهای حافظه می‌توانند به‌واسطه‌ی آن‌ها ما را نسبت به آینده امیدوارتر کنند.

مکان‌های مجدداً روان‌زخم‌کننده

دوم اینکه، ماهیت منتشرشده‌ی مکان‌های تروماتیک پیوسته در معرض تجربه‌‌ی زندگی‌های افرادی است که تروما را می‌شناسند. به طور خاص، تجربه‌ی فوری دچارِ روان‌زخم‌کردنِ مجدد و لغزش زمانی/مکانی ــ‌که به معنی رویدادِ مکرراً جابه‌جا شده است‌ــ حساسیتی جغرافیایی می‌طلبند. چنین لغزشی ذره‌ذره ــ‌آن هنگام که رویدادهای تروماتیک بالاخره در مغز ذخیره شده‌اند‌ــ پدید می‌آید و به یک سری تأثیرات فیزیولوژیک غیر‌ارادی منجر می‌شود، چنان‌که شخص دوباره «ترومای گذشته را به‌شیوه‌ای تجسم‌یافته از نظر ذهنی و جسمی تجربه می‌کند»، گو اینکه تروما به معنای دقیق کلمه حاضر شده باشد.

حوادث، کنش‌ها، تصاویر، صداها، بوها و فعل و انفعالات ممکن است در محیط‌های خاص به‌مثابه‌ی محرک عمل کنند، چنان‌‌که در نهایت ترومای مجدد در فاصله‌ای دور از مکان تروماتیک اصلی اتفاق بیافتد. این امر عمیقاً بر مسیریابی روزمره در فضا برای اشخاص مبتلا به تروما تأثیر می‌گذارد، اشخاصی که برخی از آن‌ها پیوسته با خطر کَنده شدن ناگهانی از محیط اطراف خود زندگی می‌کنند.

همچون خود تروما، ترومای مجدد نیز باید به‌عنوان یک فرآیند اجتماعی و همچنین فردی درک شود. تجربه‌های تجسم‌یافته و احساسی از آسیب روانی همواره با گفتمان‌های گسترده‌تر جامعه برخورد می‌کنند. جغرافیاهای تجسم‌یافته‌ی فرآیندِ ترومای مجددْ هم درک نمی‌شوند و هم مورد قضاوت قرار می‌گیرند و کوچک شمرده می‌شوند. علاوه بر این، سازمان‌ها و مؤسساتی که انتظار می‌رود از بازماندگان حمایت کنند، اغلب در مورد سوءاستفاده‌ی جنسی از کودکان و مهاجران عملکرد مثبتی از خود بر جای نمی‌گذارند. یک تحلیل معاصر نشان می‌دهد که بازماندگان از سوی جوامعی که تجربه‌ی ترومای مجدد را درک نمی‌کنند، رانده می‌شوند. از این رو محل پروبلماتیک [مسئله‌زا] از مکان‌های اصلی رویدادهای تروماتیک به محیط‌های گسترده‌تر با روابط اجتماعی‌ای که انگ می‌زنند و طرد می‌کنند، منتقل می‌شود.

مکان‌های لایه‌ای

سوم اینکه با در نظر گرفتن عرفیت‌های تروماتیک، در بسیاری از مکان‌های تروما، خشونت‌های پیشین یا پسین همچنان ادامه می‌یابند. بنابراین، پژوهش‌های اخیر مکان‌ها را نه تنها به‌عنوان نقاطی که تروما در آن‌ها اتفاق افتاده، بلکه به‌عنوان مکان‌های فعالی که تروما در آن‌ها تجدید و شکل‌دهی می‌شود، بررسی می‌کنند. این کار اغلب از متدولوژی‌های فمینیستی مستدل برای کاویدن تروماهای لایه‌ای استفاده می‌کند. جورج (2014) فعالیت‌های صلح‌‌طلبانه‌ی زنان در جزایر اقیانوس آرام در مواجهه با خشونت جنسیتی و نظامی ــ‌که شامل شکل‌های بی‌واسطه‌ای از خشونت و سیاست مردانه‌شده است‌ــ را بررسی می‌کند. رضوانا و پین (2020) در مطالعه‌ای درباره‌ی خشونت معطوف بر جنسیتْ ستم‌های حوادث فاجعه‌بار، تغییرات آب‌وهوایی، فقر، آزار خانگی و سوءاستفاده از کودکان را در طول بلایای طوفان آشکار می‌کنند. ستم‌هایی که در مقیاس‌های زمانی و مکانی به‌ظاهر متفاوت شبیه به هم عمل می‌کنند. همچنین مونتز (2017: 75) لایه‌بندی خشونت و تروما را به‌مثابه رسوب و ته‌نشین مفهوم‌پردازی می‌کند، چنان‌‌که تروما در نهایت «به‌عنوان زمینی که بر روی آن زندگی می‌کنیم ساخته و انبار می‌شود». در مطالعه‌ی او، ناحیه‌ی محبسِ مهاجران متضمنِ لایه‌هایی از تاریخ استعمار و رژیم‌های سرکوب کنونی است. تروما هرازگاهی ظاهر می‌شود و در طی «فوران‌های عاطفی» قابل مشاهده می‌گردد… آشکار کردنِ لحظاتی که در آن گذشته به زمان حال فوران می‌کند و میدان‌های قدرت ژئوپولیتیک‌شده را به تسخیر خود درمی‌آورد.

مکان‌های مفتولی

پیچ شدنِ جنبه‌های مکان در تروما ــ‌که نشانه‌های محیطی را به حرکت‌کردن وادار می‌کند‌ــ امکان دارد در بوم‌شناسی اجتماعی و عاطفی مکان نیز تکرار شود. کارهای جغرافیایی اخیر نشان می‌دهند که تروما در عین حال که ماهیتی متحول و زودگذر دارد، در بدن و مکان‌های خشونتْ صورت خارجی به‌خود می‌گیرد. این ویژگی دوگانه که توسط پژوهش‌های نوروبیولوژیکی اثبات شده نشان می‌دهد که پیچ‌شدنِ تروما در مغز ــ‌که علت تکرار شدن در آینده است‌ــ راکد نیست، چنان‌چه اغلب فرض می‌شود. این گذرگاه‌های عصبی همچون پلاستیک انعطاف‌پذیرند و عملکرد درونی تروما در ارتباط با دنیای بیرونی را تغییر می‌دهند. در مطالعه‌ای در مورد زوال مدیریت‌شده‌ی خانه‌سازی اجتماعی در یک روستای سابق مشرف به معدن زغال‌سنگ در شمال شرقی انگلستان، استدلال کردم که تروماهای طولانی‌مدتْ در اساسِ مادی خانه‌های تخریب‌‌شده پنهان است. مزایده‌ی خانه‌سازی اجتماعیْ جامعه‌ای که چندین دهه پیش از بسته شدن معدن زغال‌سنگ دستخوش خشونت دولتی بود را دچار تروما کرد.

مکان‌های سیال

پنجمین و شاید متمایزترین زاویه‌ای که جغرافی‌دان‌ها اتخاذ کرده‌اند، تجزیه و تحلیل تحرکات تروما در فضا، مکان و زمان است. این تحرک‌ها برای زیست‌نامه‌های فردی تروما، مکان‌های سیار تروما، و روابط آسیب‌دیده‌ی اجتماعی که در مکان‌های چندگانه‌ی مختلف گسترده است، اعمال می‌شود. از نظر کادینگتون، تروما مسری است و پیوسته رابطه‌ای، به‌طوری‌که امکان دارد مشاهده و استماع تروماهای غیرمرتبط گذشته را از جاهای دیگر مطرح کند، که در نهایت نه به تروما ربط دارد و نه به فرآینده‌ای پژوهشی مربوط به آن. فضاهای حافظه نیز ممکن است تروماهای دیگری برای بازدیدکنندگان به ارمغان بیاورد، ‌چنان‌که آثار میسیلی ووتسیناس (2017) مشخصاً در یادبود حادثه‌ی تروریستی نیویورک نشان می‌دهد. همچنین پرات و همکارانش در سال 2015 گزارشی نوآورانه از تحرکات تروما ارائه دادند و ماهیت چند وجهی آن را برجسته کردند. آن‌ها با بررسی چگونگی چرخش روایت‌های تروما بین فیلیپین و کانادا، توضیح دادند که چگونه اجراهای تئاتری آن‌ها درباره‌ی جدایی خانواده‌های مهاجر به تروماهایی دیگر انجامیده است. از نظر آن‌ها تروما در نهایت به «رسانه‌ای برای پیوند مکان‌ها و زمان‌های مختلف» با تاریخ‌ها و سیاست‌های محلی در مکان هر اجرا تبدیل شده و از این رو سرایت و پذیرش روایت‌هایش همواره نامساعد است. به رسمیت شناختن چنین فرایندهای جمعی‌ای ما را دوباره به فراسوی این ایده که تروما ثابت است یا در تکرار قفل شده، می‌برد. همانطور که شوآب (2010) از انتقال بین تروماهای تاریخی مختلف در بین نسل‌ها سخن می‌گوید، پرات و همکارانش (2015) نیز نشان می‌دهند که چگونه تروما پیوسته به‌واسطه‌ی تکرار در فضا تغییر می‌کند.

مکان‌های باز تصرف

رهیافت ششم، که در کار جغرافی‌دان‌ها درباره‌ی تروما نسبتاً مورد کم‌توجهی قرار گرفته، به بازسازی و بازپس‌گیری مکان‌محوری منسوب است که افراد و جوامع روان‌زخم انجام می‌دهند. چنان‌که دیدیم، «تروما ــ‌هم از نظر روانی و هم از نظر مادی‌ــ با از دست دادن زمین‌هایش است که شناخته می‌شود». ویلیس و همکارانش در سال 2016 برخی از راهبردهای فضامندِ استفاده‌شده توسط بازماندگان بزرگسال سوء‌استفاده‌ی جنسی را به‌منظور بازگرداندن کنترل بر محیط و مقابله با تروما شرح دادند. این بدان معنا نیست که افرادِ روان‌زخم زندانی فضا هستند، بلکه به این معنا است که پیوسته فضایی متفاوت برای بقا وجود دارد. برای مک‌کیتریک (2006)، حتی کشت و زرع ــ‌به‌عنوانِ جایی حیاتی برای توسعه‌ی انباشت سرمایه‌داری و نژادسازی‌ــ هم در خشونت نژادی و شهرکُشی[7] معاصر و در تخریب مکان، تکرار می‌شود. اما آینده‌های تروماتیک اجتناب‌ناپذیر نیستند، چنان‌که تجربه‌ی سیاه‌پوستان از این مکان‌ها و شرایط فراتر می‌رود و کشمکش‌ها و مقاومت‌های فضامند موجود را به‌کار می‌گمارد.

در واقع، خودِ تروما ممکن است به عنوان یک فناوری استعماری در نظر گرفته شود. در تحلیلی مرتبط، مارشال (2014b) برنامه‌های مربوط به ترومای سازمان‌های بشردوستانه‌ی غیردولتی در فلسطین را با این استدلال که مدل‌های غربیِ PTSD در مناطق درگیری کودکان را به بهانه‌ی آسیب‌دیدگی و انفعال به کار می‌گیرند و در نهایت هم عاملیت سیاسی کودکان را در کنار زمینه‌ی سیاسی اشغال آن‌ها از دیگران پنهان می‌سازند، رد می‌کند. این روایت مارشال نظریه‌پردازی انزالدوآ (1987) درباره‌ی سرزمین‌های مرزی ایالات متحده و مکزیک را به یاد می‌آورد، که هم نشان‌‌دهنده‌ی مکان ترومایی با تاریخچه‌ی تروماتیک جمعی است و هم مکان فعالی که ایستادگی و مقاومت در آن پتانسیل جابجایی تروما را دارد. برخلاف گفتمان‌های عینی‌سازی بسیط، بازماندگان هرگز در گذشته گیر نمی‌کنند، چه در مکان‌های در حال تغییر و چه در مکان‌هایی که به آنجا تبعید شده‌اند. از سویی دیگر کار بازسازی غالباً مستلزم خلق مجدد کیفیت‌های مادی و عاطفی مکان است، از محافظت بی‌سر‌وصدا و بازسازی خانه توسط بازماندگان خشونت خانگی گرفته تا فعالیت‌های خیابانیِ اقلیتِ معترض به خشونت پلیس، هر جا که اثرات خشونت به دلیل مختصات فضایی تروما تشدید شود، بازپس گیری فضایی نیز وجود خواهد داشت.

مکان‌های شفابخش

پس در نهایت، وقتی خشونت‌هایی که ژئوتروما خلق می‌کند، غالباً به‌واسطه‌ی تخریب یا بازتصرف مکان و از دست دادن شبکه‌ها و منابعی که بیشتر ما برای زنده ماندن از آن‌ها استفاده می‌کنیم، عمل می‌کنند، چگونه درمان ممکن است؟ چنان‌که دیدیم، آنجا که خشونت امتداد می‌یابد، هیچ‌گونه تمایزی باقی نمی‌ماند، پس شفابخشی نه فراموشی، بلکه یکپارچه‌سازی تجربه، ارتباط با دیگران و کنش‌گری است. با توجه به اینکه زمینه‌ی محیطی برای درمان مهم است، مداخله‌های خارجی برای حمایت از بازسازی و بازآفرینی مکان احتمالاً نقشی پررنگ داشته باشند. در هر حال، موریگان (2017) همچون فمینیست‌های رادیکال، چارچوب‌بندی تروما (مشابه با چارچوب‌بندی بسیاری از ناتوانی‌ها) را به‌منزله‌ی انتظار درمان از سوی دیگران رد می‌کند. در عوض او با تکیه بر نظریه‌ی کریپ مبتنی بر شناخت تروما به‌منزله‌ی «شیوه‌ای متفاوت از بودن در جهان و روشی خلاق، انعطاف‌پذیر و غیرخطی برای ارتباط با زمان»، استدلال می‌کند. تاماس (2011) همچنین این توقع را نقد می‌کند که بازماندگان در نهایت به خودشناسی در مورد آنچه برای آن‌ها رخ داده، توانمند شده و بهبود می‌یابند، روندی از روشنگری که برای آلکوف و گری (1993) و کارتر (2015) خطر خاموشی سیاسی را در پی دارد. یک اصل قدیمی نظریه‌ی ترومای فمینیستی این است که مداخله‌ها باید با محوریت بازماندگان و مبتنی بر نقاط قوت باشد. در حالی که درمان‌های مرسوم غربی بر تثبیت فرد تمرکز می‌کنند، به‌ویژه در دوران نئولیبرال و ریاضت اقتصادی، به رسمیت شناختن تجربه‌ی مشترک همیشه در مرکز رویکردهای فمینیستی قرار داشته است: «برای داشتن اکوسیستمی که روند بازسازی و بهبود را تقویت کند، به قسمی از آن نیاز دارید که از عملکرد حقیقت‌گویی ــ‌هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی‌ــ پشتیبانی نماید.» شوآب (2010) هشدار می‌دهد آنجا که ماهیت پنهان و خاموش تروما به معنی رخ‌ندادنِ سوگواری و روند التیام است، خطر تکرار تاریخی افزایش می‌یابد.

دانستن و گفتن: چشم‌انداز پژوهش‌های جغرافیایی

کار ما به‌عنوان محقق چگونه تروما را تشخیص می‌دهد و به آن نزدیک می‌شود؟ بسیاری از حوزه‌های نظریه‌ی تروما در گذشته با جهت‌گیری‌های عمدتاً سفیدپوست، غربی، مردانه و نابهنجار محدود شده‌اند. چنان‌که در این پژوهش نشان داده شده، وقتی بازماندگان در مقام راوی تروما تغییر مکان می‌دهند، دیدگاه‌های جدید، نظریه‌ی تروما را دگرگون می‌کنند. سریس (2013: 30) در مورد خطر بت شدن تروما در پژوهشات آکادمیک هشدار می‌دهد، چرا که به زعم او مجموعه‌ای از درگیر شدن‌ها با این مفهوم، «به عینیت بخشیدن به اضطراب عمیق و فانتزی ترمیم کمک می‌کند.» جغرافی‌دان‌ها به جای دنبال کردن «تحلیل بی‌عدالتی که مجدداً محرومان را ایزوله و منزوی می‌کند»، ممکن است به ایجاد فضاهای امن برای شنیدن کمک کنند و پی پژوهش‌هایی را بگیرند که به نوعی به عدالت تروما کمک می‌کند.

آن‌ها با جای دادن تقلاهای ما در میان رویکردهای متنوع به مکان‌های تروما ‌ــ‌که در بالا ذکر شد‌ــ به استخراج دانش بازماندگان کمک می‌کنند.کارهای نوآورانه در این مورد تا به امروز رشته‌هایی از قبیل تئاتر، نویسندگی خلاق، شعر و ترانه‌نویسی را شامل می‌شود. شکل‌های متنوع پژوهش و نگارش زندگی‌نامه‌ای رویکرد ارزشمند دیگری است در این باب. این کار با و به‌عنوان بازماندگان چالش‌برانگیز است و مسائل اخلاقی خاصی را در نسبت با مشارکتِ شرکت‌کنندگان و بررسی پیامدهای سیاسی پژوهش مطرح می‌کند. از معرفت‌شناسی‌ها و روش‌شناسی‌های پژوهش‌های مربوط به تروما و فمینیسم چیزهای زیادی می‌توان آموخت. موضوعی کلیدی برای مطرح‌شدن در بخش نتیجه‌گیری پژوهش این است که تروما غالباً با ترور بدون گفتار مشخص می‌شود، چنان‌که ممکن است گمان کنیم [آن] همزمان به‌عنوان یک اثر عصبی، فیزیولوژیکی و اجتماعی، و به‌واسطه‌ی خاطیان بسیاری از شکل‌های خشونت ساختاری تکرار می‌شود.


[1] Geotruma: در حاشیه، برای این واژه، برابرنهاد‌ه‌ی «جغراسیب» (ممزوج جغرافیا و آسیب) را پیشنهاد می‌کنیم. م
[2] Post-Traumatic Stress Disorder
[3] «نظریه‌ی تروما از همان آغاز یک هیبرید رمززمین‌شناختی بود. داروین و زمین‌شناسان پیشاپیش تصدیق کردند که سرتاسر سطح زمین و هر چیزی که روی پوسته‌ی زمین می‌خزد یک بایگانی فسیلی زنده، یک بانک حافظه است که شدیداً بر سرآغازهای تصورناپذیر وضع شده است و جلوی درون‌نگری را می‌گیرد؛ داستان‌های این سطح از خلال ماده‌اش به تلاطم درآمده و بازپردازش شده است، اما وقتی رمزنگاری‌اش می‌شکند خوانشی‌ست هولناک که به موازات خوانش فروید، مثل دو مضمون درهم‌تنیده‌ی تغییر، تاگشایی و عیان می‌شود. نظریه‌ی کیهانی ژئوترومای دکتر دنیل بارکر یا پلوتونیک، با کنار گذاشتن احتیاط در قبال آنچه نزد فروید همچنان یک تصویر خیالی و لایه‌دار استعاری‌ست، نظریه‌ی ترومای روانی را همراه با تجربه‌ای روانی که به یک گذارش زمین‌شناختی رمزنگاری‌شده بدل می‌شود روی ژئوفیزیک تخت می‌کند: بازخورد ترومای اصلی هادئن در ضمیر ناآگاه مادی سیاره‌ی زمین. علاوه بر این، بارکر با بسط مدل چینه‌بندی فراگیر چلنجر، تبارشناسی نیچه‌ای را در علوم رمزی فرارادیکال‌سازی می‌کند.» (رابین مکی، تاریخ مختصر ژئوتروما)
بنگرید به این مقاله:

Robin Mackay, “A Brief History of Geotrauma,” in Leper Creativity: Cyclonopedia Symposium, Edited by Ed Keller, Nicola Masciandaro, & Eugene Thacker (Punctum Books, 2012), pp.1-38.

«زمین فکر می‌کند کیست؟ موضوع بر سر انسجام است. با قصه‌ای علمی آغاز کنیم که این طور پیش می‌رود: بین چهارونیم میلیارد و چهار میلیارد سال پیش  طی دوره‌ی هادئن یا پیشازیستی زمین از خلال تبدیل اثرات سیارکی و شهاب‌سنگی به افزایش دما (تبدیل انرژی جنبشی یه انرژی حرارتی) در حالتی از گدازه‌ی مذاب ابرگرم مانده بود. همچنان‌که سیستم خورشیدی نرخ و دامنه‌ی تصادم‌هایی را که به طور ثابت افت می‌کردند متراکم و مایع کرد و سطح خنک شد، سرآغازهای چرخه‌ی آبزی بابت تششع گرما به فضا از نو نیرو گرفتند. طی دوره‌ی بعد عصر آرکائین یا نخست‌زیستی هسته‌ی مذاب درون پوسته‌ی قشری مدفون شد و مخرنی مجزا از ترومای برون‌تولیدی آغازی یا موتور کیهانی تراجهش زمینی را تولید کرد. و همه همین است. به این پلوتونیک می‌گوییم، یا نوپولوتونیسم. همه همین‌جاست: حافظه‌ی غیرارگانیک، حلقه‌زنی آذرین امتزاج‌های بیرونی در محتوای درونی، ترومای غیرشخصی به‌منزله‌ی مکانیزم رانه. هبوط به پیکر زمین با نوعی واپس‌روی از بطن زمان زمین کیهانی تناظر دارد.

تروما یک بدن است. سرانجام  در قطب عدم‌توازن حداکثری‌اش  چیزی آهنین است. در ام‌وی‌یو آن را کثل می‌نامند: سومین بخش درونی جرم زمین، اقیانوس فلزی شبه‌مایع، یک مگامولکول، و آشپز-فشاری ورای تخیل. این توده آن پایین، سه هزار کلیک پایین پوسته، حتی از سطح خورشید داغ‌تر است و تمام آن انرژی گرمایی یک‌جور حافظه‌ی غیرسوبژکتیو غیرشخصی امر خارج است، ماشین آلات پهنه‌تکتونیک سیاره را از راه دینامیک هادی و هم‌برد گدازه‌ی ماگمای سیلیکاتی حرکت می‌دهد. سرتاسر سیستم را ضمن تپش جزرومدی‌اش با مدار ماه در بسترهای الکترومغناطیسی شست‌وشو می‌دهد. کثل کابوس درونی زمین است، اقیانوس شبانه، زندو؛ زوزه‌ترومای بدن فلزی غیرارگانیک زمین، که با شدت‌های درهم‌رونده قطع شده، امواج و جریانات حرارتی، ذرات دیوانه‌وار، روبازه‌ها و سرباره‌های یونی، و حساسیت‌های ژرف و گرانشی مبدل‌شده به الکتروشبکه‌ای غیرمحلی آن را درنوردیده‌‎اند، و حالتی آتشفشانی را تغذیه می‌کند… به همین دلیل است که علم پلوتونی دائم به هذیان شیزوفرنیایی می‌لغزد.» (نیک لند، بارکر سخن می‌گوید)، م.

بنگرید به این مقاله:

Barker, “Barker Speaks,” in N. Land, Fanged Noumena (Falmouth/NY: Urbanomic/Sequence, 2011)

[4]  مجموعه‌ای از عقاید بر پایه‌ی این امر است که هویت‌ها ثابت نیستند و نمی‌توانند مشخص‌کننده‌ی خصوصیات یک انسان باشند. م.
[5]  فیلسوف مارکسیست، مقاله‌ نویس و روانپزشک. م.
[6]  روانشناس آمریکایی. م.
[7] Urbicide


مشخصات متن اصلی:

https://journals.sagepub.com/doi/full/10.1177/0309132520943676

برچسب ها: آپاراتوستروماجغرافیارابین مکیرامین اعلاییریچل پینژئوتروماکوئیرمعین رسولیمکاننیک لند
اشتراک گذاریاشتراک گذاریارسالارسال
فضا(های) شدتِ ژیل دولوز
فلسفه

فضا(های) شدتِ ژیل دولوز

از کسی به هیچ‌کس
ادبیات

از کسی به هیچ‌کس

برهانِ جهان‌شناختیِ اسپینوزا در اخلاق
فلسفه

برهانِ جهان‌شناختیِ اسپینوزا در اخلاق

بدن چه می‌تواند کرد؟
فلسفه

بدن چه می‌تواند کرد؟

دو داستان کوتاه از اچ‌پی لاوکرافت
ادبیات

دو داستان کوتاه از اچ‌پی لاوکرافت

  • صفحه اصلی
  • هنر
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب
آپاراتوس

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

ایجاد حساب جدید!

پر کردن فرم های زیر برای ثبت نام

تمام زمینه ها مورد نیاز است. ورود

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود