Enter your email Address

پنجشنبه, آذر ۶, ۱۴۰۴
  • ورود
  • ثبت نام
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
آپاراتوس
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه

مانیفست کانیبالیسم شهری

متئو پاسکینلی ویتسکه ماس | سامی آل‌مهدی
facebook.com/apparatusst.me/apparatuss_sapparatuss@apparatuss.comapparatuss.com

مقدمه‌ی ترجمه: تابه‌حال نسخه‌های متعددی از مانیفست کانیبالیسم شهری به بهانه‌های مختلف منتشر و به زبان‌های ایتالیایی، آلمانی، لهستانی، ترکی، یونانی، کره‌ای و غیره ترجمه شده است. طبق اطلاعات موجود در سایت ماس و پاسکینلی (urbanibalism.net)، این مانیفست در سال 2011 نگاشته و نخستین بار اوایل سال 2012 در امستردام و دومین بار در ژوئیه‌ی 2012 در تئاتر سوفینزیله[1] در برلین ارائه شد. به طور کلی، این مانیفست به تجربه‌ی شهر از منظر هضم[2] و به‌مثابه‌ی فرمی از حیات می‌پردازد که به شکلی خودآیین از طرحِ ریخته‌ی هر «اکولوژیِ شهری» نشأت می‌گیرد. کانیبالیسم شهری علیه زیباشناسی سطحی طراحی غذا و هنر بیولوژیک[3] می‌شورد و متابولیسم عظیم‌ترِ شهر و نزاع‌های تاریخیِ ماده‌ی زنده را از اساسِ هرگونه هنر آشپزی می‌کاود و به خوردنی بودنِ شهر می‌پردازد. نسخه‌ای که پیشِ رو دارید از روی بازنشر این مانیفست در سال 2014 در مجله‌ی DIS ترجمه شده است. در این نسخه مؤلفین یادداشتی درباره‌ی مانیفست نوشتند که می‌توانید آن را این زیر، پیش از خود مانیفست، بخوانید (عنوان فرعی این یادداشت «شهرخواری را شتاب دهید» است.)


دیوارنگاره‌ای در کلیسای سن پترونیو[4] در بولونیا وجود دارد که قدمتش برمی‌گردد به سال 1410 و شیطان را به سبکی تصویر کرده که تقریباً خاصِ تخیل قرون وسطایی است. این شیطان هیولایی عظیم است که ارواح انسان را می‌بلعد. همزمان آن‌ها را نیز از طریق دهن-واژنی میان پاهایش می‌زاید، در عذاب و حرکتِ دوریِ هضم-دفع-باززایی که یادآورِ قرینگیِ غریبِ خدای رومی، یانوسِ دو سَر[5]، است.

در واقع، این تصویر از شیطان هرآن‌چه کلیسا می‌خواست محکوم و به‌طور سیاسی کنترل کند را در خود دارد: نه فقط پس‌زمینه‌ی پاگان اروپا را، بلکه به‌طور خاص ایمان برون‌شهری و غیراصیل در [ایده‌ی] دوری بودنِ طبیعت و احیای خودبه‌خودیِ کلِ روستاها و حومه‌های شهر را (به‌عبارتی احیایِ خودِ وسایل تولید). ایده‌‌ی بازگشت ابدیِ حیات – بی‌هیچ مداخله‌ی الهی، بی‌هیچ پیدایشی و بی‌هیچ آخرالزمانی، بلکه به واسطه‌ی چرخه‌ی کیمیایی و غذاییِ هضم و باززایی – بایستی طرد و در بدن همه‌جنسِ[6] شیطانی کانیبال تشخص می‌یافت.

چند قرن بعد شاعر برزیلی، ازوالد دی آندراده[7] چنین تصویری از کانیبالیسم را در مانیفست انسان‌خواری[8] خویش، متن پایه‌گذارِ هنر مدرنیسمِ برزیلی و جنبش‌های ضد استعمارِ اروپاییِ بعد از آن، احیا کرد. هم دئاندراده و هم تصورات جسم‌مندِ قرون وسطی در مانیفست کانیبالیسم شهری هضم و جذب شده‌اند.

البته مانیفست انبوهی از شهود و بینش‌های معاصر دیگر را [در خود] فشرده می‌سازد: ردِ غریزیِ نزاکتِ سیاسیِ اکولوژیِ شهری، ایدئولوژی خرده‌بورژوای فضای سبز شهری، محاصره‌ی خودخواسته‌ی پیشرفتِ پایدار [و قابل‌کنترل]، باور به فاجعه‌ی اوج تولید نفت[9] و بسیار دیگر ماشین‌های کنترل زیست‌سیاسی.

مطمئناً مانیفست هنوز ماتریالیسمی قدرتمند و شفاف را تنفس و، بااین‌حال، دوگانه‌های قابل‌پیش‌بینی را رد می‌کند: مثلاً، افقی‌گرایی خوب دربرابر عمودی‌گرایی بد، انقلاب ملکولی دربرابر آپاراتوس‌های بزرگِ تسخیر. همان‌طور که نگارستانی[10] در گردبادنامه[11] نشان داده است، هر صورتی از دین و سیاست که بیانگر و مشوقِ افقیت[12] باشد، در واقع برای کنترل و استثمار توسط ساختارهای عمودیِ قدرت بهترین است. باور به طبیعتِ چندخدایی[13] همواره آسان‌ترین و بهترین طعمه برای وحدانیت طبیعت[14] است.

  1. هجرت از برون

ما هرگز نباید شهر[15] را محض خاطر سرزمینی بکر ترک کنیم. هیچ وضعیت طبیعیِ معصومی برای دفاع وجود ندارد: شهرها اکوسیستم‌هایی هستند که در خودشان رشد کرده و توسعه می‌یابند، یک «مشارکت انسانیِ» حقیقی «در طبیعت».[16] در واقع، طبیعت هیچ ایده‌ای از طبیعت نمی‌سازد. تصویر طبیعت همواره مصنوع تمدن انسانی بوده است، ماسکِ آهنیِ مرحله‌ی تکاملیِ آن. بااین‌حال هنوز از این مسئله غافلیم که: تصویر طبیعت همچنان فرافکنیِ غرایز و ترس‌های حیوانیِ ما نسبت به محیط‌زیستِ اطراف ماست. هر اتوپیای طبیعی همواره ژست قلمروطلبانه‌ی صورتی از حیات باقی خواهد ماند. از دورترینِ زمان‌ها، از دوران نوسنگی و حتی از دوران پارینه‌سنگی، این خرده شهر[17] است که کشاورزی و زراعت را ابداع می‌کند.[18] «اروپا در شُرفِ بلعیدن و هضمِ جهان بود»[19]، کانیبالیسم شهریْ دشمن اصلیِ کاپیتالیسم متأخر است.

  1. حیات غیرارگانیک

کانیبالیسم شهری از ناخودآگاهِ زنده‌شکلِ کلان‌شهر[20] برمی‌خیزد. دورنمای شهریِ متأثر از جریانات انرژی و ماده، زنده است. نیروهای هیدرولیک از طریقِ کلافِ درهم‌پیچی از کانال‌ها و فاضلاب‌ها جزر و مد کرده و آب را به‌عنوان متابولیسم اصلیِ شهر به جریان می‌اندازند. ساختمان‌ها نیز لایه‌های سیالِ کانی‌ها هستند – ولی بسیار کند. هشت هزار سال پیش بود که: شهر به‌مثابه‌ی اسکلتِ خارجیِ انسان متولد شد، به‌مثابه‌ی عینیت‌یابیِ بیرونیِ استخوان‌های درونی‌مان، تا از خریدوفروش بدن‌ها در درون و بیرونِ دیوارهایش محافظت کند.[21] همان‌طور که استخوان‌هایمان از سنگ‌ها کلسیم جذب می‌کنند، پوسته‌ی غیرارگانیکِ شهر صرفاً جزئی از متابولیسم زمین‌شناسانه‌ی ژرف‌تری است. فسیل‌ها درونِ آجرهای ساختمانی فشرده و پنهان شده‌اند، خاطرات ارگانیکِ موجودات پیش از طوفان نوح[22] در هزارتویِ مدرنِ بتون تحجر یافته‌اند.

  1. پناهگاه‌های ارگانیک

علف‌های هرز، جانوران، حشرات، پرندگان و لژیون‌های ارگانیسم‌های نادیدنی: بی‌قاعده‌ترین جمهوری‌ای که تابه‌حال اعلام موجودیت کرده، این‌جا در هوای شهر بوده است. حتی طاعون و سیفلیس هرگز ساکنینی منفعل نبوده‌اند: معمار‌هایی نامرئی که خیابان‌ها و خانه‌ها را از نو طراحی کردند، نهادها و ظاهرِ[23] بیمارستان‌ها و زندان‌ها را نیز شکل دادند.[24] هر دیوار با زنجیره‌های غذاییِ نامرئیِ کپک و میکروب‌ها، پُر و مصرف می‌شود، جایی که مرز بین حیات ارگانیک و غیرارگانیک محو می‌گردد. ساختمان‌ها نفس می‌کشند و برمی‌خیزند – معماریْ پناهگاهِ حیات است.

  1. شورش زمینی

کانیبالیسم شهریْ هنرِ رشد بیش‌ازحد[25] است. هیچ شکاف و هیچ میانه‌ای وجود ندارد، همه‌چیز رشد می‌کند، علیه هر چیز دیگری. همچون زمان انقلاب فرانسه، ما طبقه‌ی سومی هستیم که علیه رژیم پیشین شورش کرده است، دورنمای سومی در شورش علیه دورنمای بزرگ[26].[27] ما بیانگر قدرت و اطاعت عریان از قدرت نیستیم، بلکه قدرت برسازنده‌ی اشتراکیِ[28] خاک را نمایان می‌کنیم، قسمی شورش زمینی را. محاصره‌ی کمون پاریس را به یاد آورید، هنگامی که کمونارها حیوانات باغ‌وحش را خوردند و این‌گونه در توسعه‌ی شورشی و لذت‌بخشِ خوردنی‌ها[29] شرکت کردند. «بدین‌خاطر بود که ما هیچ‌وقت گرامر و مجموعه‌هایی از گیاهان گذشته نداشتیم. و هرگز نفهمیدیم شهری[30]، حومه‌ی شهری[31]، مرز و قاره‌ای[32] چه هستند».[33] چرخش معکوسِ مرزها به درونِ حیات – شهر خودش را می‌بلعد.

  1. رقص سه‌گانه

کانیبال‌های شهری، نه پارلمانِ اشیاء[34] را بازمی‌شناسند و نه کارگزارانِ اکولوژی‌های دوگانه‌ای را که شهر را به انتزاعاتی تکه‌تکه بدل کرده‌اند![35] حیاتْ حرکتِ سه‌گانه‌ای به‌دور از تعادل است. «از یکدیگر تغذیه می‌کنیم و در میان انگل‌ها زندگی می‌کنیم».[36] ما در تکوین همیشگی به‌سرمی‌بریم: طبیعتِ طبیعت‌آفرین[37]، زنجیره‌ی بی‌پایانِ ارگانیسم‌هایی که یکدیگر و حتی ارگانیسم‌های نامرئی را می‌بلعند: «میوه خراب می‌شود، شیر ترش می‌شود، شراب سرکه می‌شود، سبزیجات می‌گندند… همه‌چیز تخمیر می‌شود[38]، همه‌چیز می‌گندد، همه‌چیز تغییر می‌کند».[39] میکروارگانیسم‌ها بدنمان را به خاک بازمی‌گردانند – فسادْ همچنان حیات است.[40]

  1. اتحاد با انگل‌ها

ما اتحاد با پادشاهی انگل‌ها را تجدید می‌کنیم، اتحادی که باعث شد انسان جنگ‌های آغازین را علیه دشمنان نامرئی پیروز شود. این عاملِ والا مخمر بود که معجزه‌ی تبدیلِ آب به شراب را ممکن کرد و به ما حیات تازه بخشید. «آبجو، شراب، و نان، خوراکی‌های تخمیری و حباب‌ساز، خوراکی‌های زوال، که همچون محافظانی علیه مرگ ظهور می‌یابند… این‌ها نخستین پیروزی‌های بزرگ ما علیه انگل‌ها بودند، رقبایمان… از زمان المپ‌نشینان تا شام آخر، پیروزی‌ای را جشن گرفته‌ایم که حیات‌مان و ابدیت تکاملِ نوعی[41] را مدیون آن هستیم، و آن را در نقطه‌ی طبیعی‌اش جشن گرفته‌ایم، – روی میز».[42]

  1. حیات به‌مثابه‌ی تلفیق

«خوردن ابتدایی‌ترین، اساسی‌ترین و ریشه‌ای‌ترین فعل است. خوردن نمود فعالیت ازلی، کارکردِ آغازین و مبنایی است و بیانگرِ عملی است که “من” حتی پیش از این‌که به دنیا آیم و تنفس آغاز کنم در آن مشارکت می‌جویم. به خاطر آن است که من برای همیشه به زمین تعلق دارم. مانند کوچک‌ترینِ حیوان‌ها که در خاک می‌لولد، مانند کوچک‌ترینِ گیاهان، من شروع به تغذیه‌ی خویش کردم.»[43] تکامل نه به واسطه‌ی قماری ژنتیکی ، بلکه با عملی از روی کانیبالیسمِ محض بود که آغاز شد: سلول‌های بزرگ‌تر سلول‌های کوچک‌تر را قورت دادند؛ گونه‌های باستانی در شکم گرم انواع جدید [فرو شدند].[44] حیات به سبب هضم خودی‌ها بود که در این جهان زاده شد.

سرتاسر حیات روح، از شعر تا فلسفه، ردپایی از این واقعه‌ی دور، از این همزیستیِ درونیِ[45] باستانی فراهم می‌آورد. فرو دادن[46] همواره تلفیق[47] است. «هر کیفی، هر فرو دادن و ادغامی، خوردن است… تمام لذات روحانی را می‌توان از طریق خوردن نمود بخشید. در دوستی نیز واقعاً از قِبَل دوست می‌خوریم، یا از او تغذیه می‌کنیم… و در شامی به یادبودِ یک دوست، با تخیلی بی‌پروا و فوق‌حسی، از گوشت او در هر گاز و از خون او در هر قلپ لذت می‌بریم.»[48]

  1. دهانی که چشم را می‌خورد

خوردنِ «من» – خوردنِ چشم.[49] احساس نه، تلفیق است که وسیله‌ی ما برای تجربه‌ی جهان است. برای مردمان باستان، روح صرفاً نفَسی بود که از دهان بیرون می‌آمد و انسان خردمند انسانی بهره‌مند از حس ذائقه بود، انسانی با چشایی‌ای پیشرفته.[50] همه‌ی علوم به شکلی پنهانیْ شاخه‌ای از خوراک‌شناسی، هنر اداره‌ی شکم، بود. تمدن غربی رشد کرده و از سق دهان نیز فراتر رفت و از چشم و نگاه‌خیره‌ی صرف بیرون زد؛ چشم به سرنمون تمام هنرها بدل شد و امپراتوری‌اش را قرن‌ها تحمیل کرد…

روان‌کاوی امروزه هنوز هرزگردیِ ذهن را فاش می‌گوید، همراه با همه‌ی ماجراهای خانوادگی‌اش، طبیعتِ بی‌جانش و اوهام سیاسی‌اش… نه، ناخودآگاهْ تئاتر نیست، یک دهان بزرگ است! سعادتمند کسی است که می‌داند تمام تابوها و تروماها می‌توانند کانیبالیزه شوند! میلْ قسمی ماشینِ بلع، هضم، دفع، هضم و بلع است. «کانیبالیسم به‌تنهایی ما را متحد می‌کند. به اَشکال اجتماعی، اقتصادی و فلسفی… روح از درک زبانی بدون بدن امتناع می‌کند. برای مقابله با ادیان جنوبی […] به واکسن کانیبالیستی نیاز داریم. و برای مقابله با عذاب‌های بیرونی […] نیازمندِ کانیبالیسم هستیم. تغییر شکل دائمیِ تابو به یک توتم… با همکاری خاک، مرگ بر گیاهان سرسبد!»[51]

  1. کیهان‌خواری

ماده‌ی جهان پیوسته پخته و بلعیده می‌شود – شکمْ همان بیرونِ بزرگ ماست. آتش ستاره‌ها از ازل اتم‌ها را شکل داده‌اند: کیهان‌نگاریِ[52] درونیِ انسان حولِ آتشِ هضم ابدی می‌چرخد.[53]

«اگر ذوقی[54] داشته باشم، به‌ندرت
برای چیزی است جز زمین و سنگ‌ها
بیایید هوا را بخوریم،
صخره را، زغال را، آهن را
سنگ‌هایی که گدایی می‌شکند،
سنگ‌های کهنِ کلیساها را…»[55] Ivre de terre
ای مستان زمین!

  1. بوی قرن‌ها

استنشاق دوباره‌ی «بوی قرن‌ها» درمیان بوی گندِ خندق‌های میدان جنگ و حومه‌های گرسنگی و تحت پوشش کارناوال. تاریخ خوراک‌شناسی در واقع گذشته‌ی فراموش‌شده‌ی قحطیِ مرگ‌بار است.[56] دستورهای پختْ نقشه‌نگاری‌های نادیده‌گرفته‌شده‌ی امپراتوری‌های درحال جنگ، آثارِ مواجهه‌های عیارانه و لایه‌بندی‌های تجاوزات وحشیانه را ضبط کرده‌اند. هنر آشپزی برخاسته از خلاقیتِ «فقرا»ست علیه طبیعتِ مادرکش؛ هنر آشپزیْ هرگز ناشی از فقر نیست.

  1. محاصره‌ی خودخواسته

در قرون وسطی ترس باعث می‌شد که طی حمله‌ها، جیره‌ی خوراکِ به‌عمل‌آمدنی را درون دیوارهای مستحکم و برج‌وبارودار توزیع کنند. امروزه نیروهای جدید تلاش کرده‌اند تا شهر را محاصره کنند – اما از درون. امروزه زمانه‌ی باغ‌ها و فضاهای سبز پایدار و تجدیدپذیر برای تجسمِ اشباح نوظهورِ محاصره و «هم‌ارزِ اخلاقیاتیِ» جنگ است. افق صلح‌آمیزِ پایداری همچون دوران جنگی بدون جنگ، کین و ستیز ارتش اشباحِ[57] خاموش را برملا می‌کند. جنگ میهن‌پرستانه برای مازاد[58] در واقع از جبهه‌ی پشتی به جبهه‌ی درونی جابه‌جا شده است. جنگ میهن‌پرستانه اکنون جنگ برسر مازاد است: برسر محاسبه‌ی فردیِ انرژی، آب، پروتئین و هر تمایل اجتماعی. از آن‌جا که دیگر قسمی بیرون وجود ندارد، ما درون ایدئولوژی رشدزداییْ مرزهای محاصره‌ی خودمان را ترسیم کرده‌ایم. کانیبال‌های شهری، اغنیا را بخورید!


[1] Sophiensaele theater
[2] ingestion
[3] bioart
[4] San Petronio
[5] یانوس (Janus)، در اساطیر رومی، خدای دروازه‌ها، درها، گذرگاه‌ها و مسیرهای ورودی، و همین‌طور خدای آغازها و پایان‌ها بود. یانوس اغلب با دو چهره یا دو سر به تصویر کشیده می‌شود که از این دو سر، یکی به روبه‌رو و دیگری در جهت مخالف آن، یعنی به پشت سر نگاه می‌کند. اعتقاد بر این است که این دو سر به آینده و گذشته می‌نگرند. م. ف
[6] pansexual
[7] Oswald de Andrade
[8] Manifesto Antropófago
[9] اوج تولید نفت (peak oil) انگاره‌ای است که به لحظه‌ای اشاره می‌کند که در آن استخراج نفت به بالاترین میزان خود نسبت به هر زمانی در گذشته می‌رسد و به شکلی دائمی شروع به کاهش می‌کند. در قرن گذشته بارها این لحظه را پیش‌بینی کرده‌اند اما هربار استخراج نفت بیش از پیش افزایش داشته است. م. ف
[10] Reza Negarestani
[11] Cyclonopedia
[12] horizontality
[13] polytheism of nature
[14] monotheism of Nature
[15] city
[16] Karl Marx, Grundrisse, 1858.
[17] town
[18] Gilles Deleuze and Felix Guattari, Mille Plateaux, 1980.
[19] Fernand Braudel, Civilisation matérielle, économie et capitalisme, 1967.
[20] biomorphic unconscious of the metropolis
[21] Manuel Delanda, A Thousand Years of Nonlinear History, 1997.
[22] prediluvian
[23] form
[24] Michel Foucault, Surveiller et punir, 1975.
[25] overgrowth
[26] the Great Landscape
[27] Gilles Clement, Manifeste pour le Tier-paysage, 2004.
[28] common potential
[29] the edible
[30] urban
[31] suburban
[32] continental
[33] Oswald De Andrade, Manifesto Antropófago, 1928.
[34] Parliament of Things
[35] چنان که در:

  1. Bruno Latour, Nous n’avons jamais été moderne: Essai d’anthropologie symétrique, 1991.

[36] Michel Serres, Le Parasite, 1980.
[37] «طبیعت طبیعت‌آفرین [یا طبیعت خلاق (natura naturans)] به خداوند به‌عنوان اصل خلاق موجودات و یا وجود نامتناهی و سرمدی در مقابل موجودات متناهی و فانی گفته می‌شود. طبیعت طبیعت‌پذیر [یا طبیعت مخلوق (natura naturata)] به موجودات مخلوق که اصل و مبدأ خود را در خدا می‌یابند، گفته می‌شود. […] وسیع‌ترین کاربرد قابل ذکر این دو اصطلاح در اسپینوزا است، آن‌جا که او میان ذات سرمدی و نامتناهی و موجودات فانی یا به تعبیر دیگر میان اصل و مبدأ سرمدی و آن‌چه که بالضروره از آن ناشی می‌شود، فرق می‌نهد» (ویلیام ریس، فرهنگ فلسفه، ترجمه­‌ی گروهی از مترجمان، مؤسسه‌­ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌­ی ایران، 1399، ص. 778). م. ف
[38] ferment
[39] Ibid
[40] این‌جا ایهامی دیده می‌شود که اشاره به آن خالی از لطف نیست: پاسکینلی و ماس جمله‌ی آخر را چنین بیان می‌کند: putrefacation is still life. این جمله، علاوه بر ترجمه‌ی برگزیده، این ترجمه را نیز پیش می‌نهد: «فسادْ حیاتِ بی‌حرکت است» یا، با توجه به ترمینولوژی زیباشناختی، «فسادْ طبیعتِ بی‌جان است.» م. ف
[41] phylogenesis یعنی تکامل نوع، دربرابر تکامل فرد (ontogenesis). م. ف
[42] Michel Serres, Le Parasite, 1980
[43] François Jullien, Nourrir sa vie: A l’écart du bonheur, 2005.
[44] Lynn Margulis, Origin of Eukaryotic Cells, 1970.
[45] endo-symbiosis
[46] inspiration در مقابل expiration [بیرون‌دادن]. م. ف
[47] incorporation
[48] Novalis, Teplitz Fragments, 1798.
[49] نویسندگان با تلفظ یکسانِ «I» [من] و «eye» [چشم] بازی کرده‌اند. م. ف
[50] واژه‌ی لاتین sapiens از sapor ریشه می‌گیرد که یعنی «ذائقه» و این واژه از sapa می‌آید که یعنی «عصاره».
[51] Oswald De Andrade, Manifesto Antropófago, 1928.
[52] cosmography
[53] Gaston Bachelard, La psychanalyse du feu, 1938
[54] taste
[55] Arthur Rimbaud, ‘Fetes de la Faim’, 1872
[56] Piero Camporesi, Il paese della fame, 1978
[57] ارتش اشباح (Ghost Army) در واقع یک واحد نظامی ۱۱۰۰ نفره بود که به نام «نیروهای ویژه ی مرکز فرماندهی بیست و سوم» شناخته می‌شدند و هدف آن ها نیز این بود که برای فریب دشمن آلمانی نقش یک نیروی عظیم متعلق به ایالات متحده‌ی آمریکا را بازی کنند. افراد حاضر در این دسته‌ی نظامی مانند بقیه‌ی سربازان نبودند. اعضای این دسته معمولاً هنرمند، نقاش، طراح و تکنسین صدا بوده و از مدارس هنر مستقر در نیویورک و فیلادلفیا می‌آمدند. م. ف
[58] surplus

 

 

لینک مقاله‌ی اصلی

برچسب ها: آپاراتوسحیات غیرارگانیکرضا نگارستانیزمین‌شناسیژئوتروماسامی آل‌مهدیشتاب‌گراییفلسفهکاپیتالیسمکانیبالیسمکانیبالیسم شهریکیهانماتریالیسممتئو پاسکینلینیک لندویتسکه ماس
اشتراک گذاریاشتراک گذاریارسالارسال

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

فضا(های) شدتِ ژیل دولوز
فلسفه

فضا(های) شدتِ ژیل دولوز

از کسی به هیچ‌کس
ادبیات

از کسی به هیچ‌کس

برهانِ جهان‌شناختیِ اسپینوزا در اخلاق
فلسفه

برهانِ جهان‌شناختیِ اسپینوزا در اخلاق

بدن چه می‌تواند کرد؟
فلسفه

بدن چه می‌تواند کرد؟

دو داستان کوتاه از اچ‌پی لاوکرافت
ادبیات

دو داستان کوتاه از اچ‌پی لاوکرافت

  • صفحه اصلی
  • هنر
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب
آپاراتوس

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

ایجاد حساب جدید!

پر کردن فرم های زیر برای ثبت نام

تمام زمینه ها مورد نیاز است. ورود

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود