Enter your email Address

یکشنبه, آبان ۱۱, ۱۴۰۴
  • ورود
  • ثبت نام
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
آپاراتوس
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه

میوه‌‌ی رسیده‌‌ی رستگاری

مروری بر کتاب وضعیت استثنایی جورجو آگامبن

آنتونیو نگری | سروش سیدی
facebook.com/apparatusst.me/apparatuss_sapparatuss@apparatuss.comapparatuss.com

کتاب آخر جورجو آگامبن به وضعیت استثنایی می‌پردازد، یعنی شراطی که اکنون در تمام ساختارهای قدرت حضور دارد و به شکلی رادیکال هر تجربه و تعریفی از دموکراسی را از درون تهی می‌سازد.

هرچند من طبق عادت آثار جورجو آگامبن را می‌خوانم، تاکنون تنها به مرور یکی از کتاب‌هایش پرداخته‌ام، یعنی زبان و مرگ، که در 1982 منتشر شد. زبان و مرگ‌ درآمدی درخور بر فلسفه بود و روش تحلیلی را پیش می‌کشید که از آن پس بدل به نشان اصلی آثار او شد: ساختن انتقادی، کنکاش در مرزهای امر وجودی و امر زبانی، مسیری به جانب رستگاری روی صفحه‌ی هستی: یک رستگاری سراسر درونماندگار و حلولی که هرگز وضعیت اخلاقی را از یاد نمی‌برد.

در آن زمان کارکردن در فلسفه مستلزم آکنده‌ساختن هستی از تعهد اخلاقی بود و در عین حال زدودن کامل بقایای دیالکتیک (که در آن زمان در میان هواداران ایدئالیسم و سوسیالیسم روبه‌زوال سخت محبوب بود)، و در نتیجه می‌بایست دانشی حقیقی، دارای جهت‌گیری سیاسی، کیفیتی اخلاقی و معطوف به رستگاری ممکن انسان تولید می‌شد. در نگاه نخست به نظر می‌رسید که آگامبن به دریدا و نانسی نزدیک است، یعنی از نقطه‌ای از هستی می‌نگرد که میل آن معطوف به دیگری است، هرچند موهوم. اما مسئله این نبود. آگامبن تحلیل پدیدارشناختی خود از هستی را ژرف‌تر می‌کرد و همزمان روی افقی ممکن و جدید کار می‌کرد، به عبارت دیگر، شبیه به کار بلانشو وقتی از میان جهان زبانشناختی بر مبنای هستی‌شناسی انتقادی گذر می‌کرد. به همین جهت است که آگامبن و توصیف واقعیتی که او مشاهده می‌کند به عقل عام نزدیک می‌شوند، یعنی به تصوری ایجابی از هستی زبانشناختی امر مشترک که آکنده از نبردها، روندهای بهره‌کشی و تکانه‌های رهایی است.

چگونه می‌توان جهانی را ساخت که این رویکرد هستی‌شناختی مؤسس آن است؟ چگونه کسی چون آگامبن، که همواره مرگ را در توصیفات پدیدارشناختی خود در ذهن دارد، به شکلی ایجابی می‌تواند تصوری از رستگاری و رهایی را ترسیم کند؟ در مسیر همین پروژه است که مسیر تئوریک آگامبن دستخوش تکانه‌هایی شدید می‌شود. شاید عظیم‌ترین آنها را در اجتماع آینده‌که به سال 1990 نوشته شد بتوان دید. در این کتاب تجربه‌ی رهایی خود را همچون نااتوپیا[1] نشان می‌دهد. این کتاب ایجاب می‌کرد که تنش زندگی از آستانه‌ی مرگ عبور کند و روش، یک اصل اسپینوزایی را درونی سازد: «خردمند به جای اندیشیدن به مرگ به زندگی می‌اندیشد». در اندیشه‌ی آگامبن، تصور امر زیست‌سیاسی در اینجا به تدریج همچون هسته‌ی قدرت برسازنده ظاهر می‌شود، قدرتی بی‌شک بی‌قرار و شاید بدیل، اما به لحاظ ساختاری نوآور و بدیع. سپس بار دیگر در هوموساکر این پروبلماتیک با تمام پیچیدگی و تناقضاتش مشهود است.

درواقع دو آگامبن داریم. یک آگامبن که به زمینه‌ای اگزیستانسیال، جبراندیش و هولناک تکیه دارد، و مجبور است بی‌وقفه با تصور مرگ رودررو شود؛ و دیگری که افق زیست‌سیاسی را از طریق استغراق در کار فیلولوژیکی و تحلیل زبانشناختی درک می‌کند (اجزایی به آن اضافه می‌کند، در آن مانور می‌دهد، آن را می‌سازد). پارادوکس اینجاست که این دو آگامبن هردو در کنار هم زیست می‌کنند و درست همان‌جا که اصلاً انتظارش را ندارید اولی ظاهر می‌شود تا دومی را پنهان کند، و سایه‌ی هولناک مرگ بر خواست زندگی استیلا می‌یابد، علیه مازاد میل. یا برعکس.

در وضعیت استثنایی، می‌توانیم هردو آگامبن را کنار هم ببینیم. نخست، آگامبن این واقعیت را تشخیص می‌دهد و محکوم می‌کند که وضعیت استثنایی (وضعیت مرگ) حالا تمام ساختارهای قدرت را درمی‌نوردد و هر تجربه و تعریفی از دموکراسی را محو می‌کند. این شرط برتر است. اینجا نخستین سطر تفسیر ظاهر می‌شود: این تعریف از وضعیت استثنایی در سطح یک هستی‌شناسی عاری از تفاوت عرضه می‌شود، که یا رواقی است یا بدبینانه، و در آن هر عنصری در بازی تهی منفیتی یکدست از نو پیش کشیده می‌شود. وضعیت استثنایی اینجا ظاهراً زمینه‌ی عاری از تفاوتی است که تمام نظرگاه‌ها بر بستر آن خنثی می‌شوند و رنگ می‌بازند و بار دیگر به درون هستی‌شناسی‌ای کشیده می‌شوند که نمی‌تواند به صورتی غیرویرانگر معنا تولید کند. این هستی کاملاً غیرمولّد است و با حق خلط می‌شود (یا در غیاب آن وجود دارد) و آنجا تنها حق است که می‌تواند به امر واقع معنا بخشد. پس اینجا حق جایگاه برتر را دارد و هستی‌شناسی فرودست می‌شود: واقعیت معنا تولید نمی‌کند.

در این نقطه، روشن است که تفاوتی بین وضعیت استثنایی و قدرت برسازنده نیست، زیرا هردو روی یک صفحه‌ی واحد عدم تمایز زیست می‌کنند. تعریف امر زیست‌سیاسی-در این جنبه از تفکر آگامبن- نسبت به آنتاگونیسم و منازعه بی‌تفاوت است: فایده ندارد که در پاسخ بگوییم حق استثنا هستی را نفی و نابود می‌کند ولی مقاومت و قدرت برسازنده آن را خلق می‌کنند! نه، اینجا تمام آنچه در bios رخ می‌دهد به عدم‌تمایز طبیعت فروکاسته می‌شود، یعنی به zoe… درواقع، به راحتی می‌توان در کنش شاهد حرکتی بود که هر تصور یک‌جانبه از bios را به جانب فروکاستی طبیعت‌گرا می‌راند. تاثیر این گسست اولیه‌ی تحلیل تاثیری پارادوکسیکال است: هر چیزی که امروز در جهان رخ می‌دهد ظاهراً متکی بر افقی تمامیت‌خواه و ایستا است، همانطور که زیر سلطه‌ی «نازیسم» چنین بود. اما وضعیت متفاوت است: اینکه الان ما تحت وضعیت استثنایی زیست می‌کنیم بدان سبب است که در یک «جنگ داخلی» شدید و مستمر هستیم، و در اینجا امر ایجابی و امر منفی با هم در نزاع هستند: قدرت آنتاگونیستیک آنها تحت هیچ شرایطی به بی‌تفاوتی فروکاسته نتواند شد.

اما آگامبن در این نقطه توقف نمی‌کند. وضعیت استثنایی‌ نظرگاه اصیل‌تر و قدرتمندتری عرضه می‌کند: نظرگاهی اسپینوزایی و دلوزی. روی این صفحه تحلیل به یک زیست‌سیاست ایستا و ساکن نمی‌پردازد بلکه آن را آکنده از اضطراب تب‌آلود اتوپیا می‌کند و آنتاگونیسم درونی آن را درمی‌یابد. سلاح فیلولوژیکی آگامبن که چنین با مهارت آن را به کار می‌بندد، حالا در برابر پیچیدگی‌‌ای قرار می‌گیرد که آن را آکنده می‌سازد، تردید را افشا می‌کند و دچار نوسان می‌شود؛ کشف‌ها همچون شگفتی‌ها ظاهر می‌شوند اما کشفیاتی واقعی هستند، ابداعاتی مفهومی و زبانشناختی. امر پسامدرن اینجا به لحاظ انتولوژیکی قدرتمند و آفرینشگر است. در این مسیر، تبارشناسی امر زیست‌سیاسی در تداوم دیرینه‌شناسی و فیلولوژی انجام می‌شود. دیسپوزیتیو اتوپیایی اینجا به صورتی همزمان در برابر نظرگاه انتولوژیکی جای ندارد، بلکه به صورتی درزمان به درون نهادها و توسعه‌ی حقوقی نفوذ می‌کند، بدانها حمله‌ور می‌شود و ویرانشان می‌سازد. در اینجا دیالکتیک  واقعاً مغلوب می‌شود زیرا امر زیست‌سیاسی واسازی می‌شود و از درون درنوردیده می‌شود.

نزد آگامبن، به امر زیست‌سیاسی دیگر  از بیرون نمی‌نگریم، چنان که گویی واقعیتی مستقل باشد که بتوان آن را بررسی کرد یا بازشناخت-میوه‌ای که باید چیده شود. هگلیانیسم بی‌شک در اینجا مغلوب می‌شود، از طریق نقدی که امتناع هم‌ریختی دیالکتیکی اضداد را تحقق می‌بخشد. چپ هگلی هم پشت‌سر گذاشته می‌شود. آگامبن حتی از بنیامین هم فراتر می‌رود، همو که موانع پروبلماتیک و تفکرات دیالکتیکی دردناک خود را زیست و عرضه کرد. آگامبن، با ژستی سهمگین، به لحاظ اخلاقی و مفهومی از وضعیت استثنایی فراتر می‌رود زیرا از درون آن عبور می‌کند: همانطور که مسیحیت اولیه و کمونیسمِ خاستگاه‌ها از میان قدرت و بهره‌کشی عبور کردند و با تهی‌کردن آنها ویرانشان ساختند. در این سناریوی دوم، تحلیل آگامبن نشان می‌دهد که چگونه درونماندگاری می‌تواند رئالیست و انقلابی باشد.

این کتابی است با حرکات و ثنویت‌های آزاردهنده، اما درکی شگرف را عرضه می‌کند. کتاب آگامبن مسئله‌ای را روشن می‌سازد که فلسفه‌ی پساساختارگرا و پسامدرن تاکنون تنها بدون هیچ حاصلی آن را مشخص کرده بودند-و بالعکس نظرگاه زیست‌سیاسی را بدل به تجربه‌ای قابل‌ارزیابی و ممکن می‌سازد. تجربه‌ای کوپرنیکی.


  [1]  Disutopia: پیشوند dis در اینجا نوعی فقدان را نشان می‌دهد که نافی یا واژگون‌کننده‌ی اسم نیست، برخلاف dis-topia، که معنای آن می‌شود اتوپیایی که سروته شده باشد. این پیشوند نافی خصلت اتوپیایی و غیرواقع‌گرای تحقق این آری‌گویی مطلق یا هستی جوهرین است به مثابه سوبژکتیویته‌ی آکنده‌ای که درون فرافکنی خود بازسازی می‌شود. «نا» در اینجا نفی خصلت غیرواقع‌گرای تحقق اتوپیاست و همزمان کیفیت انقلابی و ایجابی آن را از بند رها می‌کند. نااتوپیا ‌نام دیگری است برای هستی‌شناسی و روند برسازنده‌ی آن. اشاره دارد به بیان اتوپیا به مثابه امحأ خصلت اتوپیایی و دست‌نیافتنی آن. ماهیت بی‌حدوحصر نااتوپیا مرزها و محدودیت‌های تحمیلی حاکمیت را درهم‌می‌شکند. این نه قدرتی در گذشته‌ی دوردست بلکه حضور صیرورت و شدن است. نااتوپیا برسازنده و مؤسس شدن خویش است. بنگرید به: نگری، آنتونیو، نابهنجاری وحشی: قدرت متافیزیک و سیاست اسپینوزا؛ ترجمه سید محمدجواد سیدی؛ دنیای اقتصاد. م.ف.

 

لینک مقاله اصلی

برچسب ها: آپاراتوسآنتونیو نگریجورجو آگامبنسروش سیدیفلسفهفلسفه سیاسیقدرتمرگوضعیت استثنایی
اشتراک گذاریاشتراک گذاریارسالارسال

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

فضا(های) شدتِ ژیل دولوز
فلسفه

فضا(های) شدتِ ژیل دولوز

از کسی به هیچ‌کس
ادبیات

از کسی به هیچ‌کس

برهانِ جهان‌شناختیِ اسپینوزا در اخلاق
فلسفه

برهانِ جهان‌شناختیِ اسپینوزا در اخلاق

بدن چه می‌تواند کرد؟
فلسفه

بدن چه می‌تواند کرد؟

دو داستان کوتاه از اچ‌پی لاوکرافت
ادبیات

دو داستان کوتاه از اچ‌پی لاوکرافت

  • صفحه اصلی
  • هنر
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب
آپاراتوس

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
  • ارسال مطلب

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

ایجاد حساب جدید!

پر کردن فرم های زیر برای ثبت نام

تمام زمینه ها مورد نیاز است. ورود

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود