انطباعباختگی و رتروفوتوریسم[1]
1. آیندهمندی، امید و تصورهای آیندهگرایانه و فوتوریستی میتواند نقطهی اشتراک بخش قابلتوجهی از زیباشناسی نیمهی اول قرن بیستم باشد. امری که علاوه بر هنر ردی قابل توجه در فلسفه و الهیات و سیاست دارد. مهم نیست، از انقلاب روسیه صحبت کنیم، از ظهور فاشیسم در ایتالیا و یا از رؤیای آمریکایی در سرمایهداری غربی. الهیات زمینی شدهی فوردیسم، فاشیسم و سوسیالیسم قرن بیستمی قلب الهیات آیندهای معادگرایانه و سرشار از امید است. آیندهای که پس از دههی هفتاد طی تغییرات ماهوی در سیاست و هنر جای خود را به بیآیندگی داد. تاچر[2] شعار هیچ آلترناتیوی در کار نیست را آنهنگامی سر داد که در پی شکست انقلابهای دههی 1960 و 1970 نسل عاصی پانک[3] شعار هیچ آیندهای نیست را فریاد میزدند.
2. از آغاز دورانی که میتوان آن را دوران آینده-باختگی نامید، تا فروپاشی بلوک شرق، تصاویر و رویاهای پاد-آرمانشهری، واقع در آیندهای نزدیک در تصورات آیندهگرایانه به تصویر در آمدند.. آثار سایبرپانک در دهه 1980 و 1990 از گذار آیندهمندی به آیندهباختگی حکایت میکنند. فیگور ایدهآل و استعمارِ امید، به فیگور بدهکار و استعمارِ ترس بدل میشود. اگر در 1920 برای رؤیای احمقانهای که هیچ وقت به آن نرسیدی اکنون را فروختهای، حال برای زنده ماندن اکنونت را بفروش!
3. تصاویر آخرالزمانی در اخبار رخ میدهند. گو اینکه واپسین انسان زاده شده و آینده تنها در سه قامت ظهور میکند: در قامتی پارودیک[4]، در قامتی آیرونیک[5] و در نهایت در قامت نوستالوژیک[6] بارگذار نوعی انطباع[7] برای چیز انطباع باخته.
4. دیوید هیوم[8] انتزاع را با دو کارکرد تعریف میکند: ایده و انطباع[9]. در این میان آینده بهمثابهی یک فرآوردهی فرهنگی، امری است مجازی که در رهگذر این دو خصیصه به بیانگری[10] خود نائل میآید. محصولِ هر امر خلاقهای در جهان «واقع» که در نسبت با اشیأ و روابط دیگر، پیوسته مشغول تولید ایدهها و انطباعات متفاوت است. فرآیندی که مکرراً توسط نظام اشیأ تولید و بازتولید میگردد.
5. بودریار[11] توضیح میدهد که «هر شیئی ادعای کاربردیبودن میکند، همچنانکه تمام رژیمها نیز ادعای دموکراتیکبودن میکنند. این اصطلاح (کاربردیبودن) تمام فضیلتهای مدرنیته را فرامیخواند، و با ارجاع به (کاربرد) شیء، خود را در نسبت با جهان واقع و نیازهای انسانی واقعیت قرار میدهد. اما در نهایت همان، هرگز بهواسطهی مطابقتدادهشدن با یک هدف توصیف نمیشود و خود یک نظام کلی است.»
6- فروشگاهها و زیباشناسی وینتیج[12] در شبکههای مجازی، تولید آثار هنری رتروفوتوریستی و حتی سیاستمدارانی که با شعارهای بازگشته از گذشته برنمایشگرهای رسانهها و شبکهها ظاهر میگردند، نشانههایی از کاربردی نوین برای اشیأ هستند. کاربردی که در انطباق با یک نظام شیئی پساآیندهای، انطباع ازدسترفتهی مواردی از جمله زیباشناسی فرمالیستی شوروی، شعارهای ترامپ، سلطنتطلبی، خاطرهبازی با دههی شصت و هفتاد هجری، تداعی سرودها و سیاستهای گروههای مبارز اول انقلاب، لباسهای وینتیج و دوربینهای آنالوگ را دچار انطباعی آیرونیک، پارودیک و یا نوستالژیک میکند.
7- در این میان اما هر سه کاربرد انطباع نظام انطباعباخته شبیه به هم نیستند. چنانکه تأکید بر آیرونی و پارودی روحیهای کاملاً متضاد با نوستالژی دارد.
در هر حال مدتی قبل وقتی با دوستی به بازارچهای در حوالی جنوب شهر تهران رفته بودیم، با اشیائی روبهرو شدم که برای منِ دهههفتادی خاطرهساز بودند. این هفت قطعه عکس و کوتهنوشتی که ملاحظه میکنید حاصل برخورد مناند با این اشیای انطباعباخته.
[1] Retrofuturism: رتروفوتوریسم آیندهای است که توسط گذشته پیشبینی شده. بهطور کلی، رتروفوتوریسم کتاب، فیلم، کامیکبوک و گونههایی دیگر از هنر است که آینده را بر پایهی دوره زمانی تولیدش تصور میکند. آن همچنین میتواند ژانری باشد شامل خلاقیتهای هنری معاصر بر پایهی دورههای زمانی پیشین.
[2] Margaret Thatcher: نخستوزیر بریتانیا در سالهای 1979 تا 1990
[3] Punk: خردهفرهنگِ مسلط اواسط دههی 1970 در انگلستان، ایالاتمتحده و استرالیا.
[4] Parodic: نقیضهپردازانه
[5] Ironic: استهزاآمیز
[6] Nostalgic: دلتنگی برای امر ازدسترفته
[7] Impression
[8] David Hume: نام فیلسوف تجربهگرای انگلیسی
[9] Impression and idea
[10] Expression
[11] Jean Baudrillard: فیلسوف فرانسوی
[12] Vintage: کهنه