Enter your email Address

چهارشنبه, فروردین ۲, ۱۴۰۲
  • ورود
  • ثبت نام
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
آپاراتوس
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه

شور بی‌خویشتنی

گزارشی از پویش شیمیایی جهان درون | اشعار روان‌گردان

توسط آپاراتوس
صفحه اصلی ادبیات

نثر حرف است، شعر موسیقی. نثر خطی، منطبق بر منطق دستوری، و زنجیره‌ی متوالی تجربه است. به‌یادآوردن چیزی‌ست که ذهنِ طبقه‌بند و دسته‌بندِ آدمی از جریان متغیر و گسترش‌یابنده‌ی تجربیاتش به‌خاطر می‌آورد. شعر یک گام نزدیک‌تر است: آنچه انتقال می‌یابد بیشتر خیال است تا اندیشه، چندبُعدی است تا خطی، و بیش از آنکه ذهنی‌‌مفهومی باشد آهنگین‌احساسی است. بنابراین عجیب نیست وقتی می‌بینیم که تلاش‌های بسیاری صورت گرفته تا از استعارات شاعرانه برای بازگویی غلیان‌های تجربی موهوم و باورنکردنیِ ناشی از مصرف مواد روان‌گردان استفاده شود.

اولین شعر این یادداشت، «یک جام آیواسکا»[1]، گزیده‌ای است از مجموعه‌ای گسترده‌تر با عنوان خاطرات سفر به امریکای جنوبی نوشته‌ی الن گینزبرگ[2]، که در آینده‌ای نزدیک منتشر خواهد شد. گینزبرگ کسی‌ست که لقب «شناخته‌شده‌ترین امریکایی» را یدک می‌کشد. نگرش معقول و رویکرد طنزآمیزش در پرداختن به موضوعات مناقشه‌آمیز و جنجالیِ سیاسیْ احترام و ستایشِ بسیاری از چهره‌ها، رهبران سیاسی و اجتماعی، و افرادی از گروه‌ها و طبقات مختلف را برانگیخته است. با وجود این، وفادارترین و مشتاق‌ترین مخاطبانش را می‌توان در پردیس‌های دانشگاهی یافت که در آن‌ها او با اجرا و زمزمه‌ی ذکرگونه‌ی آثارش گاهی به شاعرفیلسوفی از عهد باستان تجسم می‌بخشید و گاهی تداعیگر یکی از پیامبران راستین یهودی بود: ارمیای نبی امریکایی، کسی که شعر ضدجنگش سوترای سیه‌روزی ویچیتا هر انسانی را عمیقاً تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

اوراد روان‌گردانِ تیموتی لیری[3] که برداشتی‌ست آزاد از متون کهن حکمت چینی، دائو دِه چینگ[4]، به کتابی راهنما برای روان‌گردانی بدل می‌شود که بارها و بارها در جلسات مصرف ال‌اس‌دی مورد بازنگری قرار گرفته‌اند تا بتوان از آنها در سفرهای روان‌گردان بهره گرفت. «اشعار روان‌گردان، همانند هنر روان‌گردان، شدیداً متأثر از جریان است. هریک از اشعارِ روان‌گردان مناسبِ مرحله‌ای خاص از سفرهای روان‌گردان است.» دو شعرِ بازنشرشده در این یادداشت «ذکرهایی هستند که هشیاری و آگاهی سلولی را فرامی‌خوانند، چکامه‌هایی در مدح کدهای دی‌ان‌اِی … مغز حیات سلولی … اشعار روان‌گردان بهتر است بلند و کند خوانده شوند … برای رهاکردنِ آگاهی نهفته در حافظه‌ی راکدِ سلول‌ها، می‌توان از این ذکرها چونان فوران رعشه‌آور نیرو و غلیان نفس‌گیر معنا بهره برد.»


یک جام آیواسکا

شعری از الن گینزبرگ

در اتاقم در هتل، مشرف بر برجِ ساعتِ ناقوس‌دارِ دسامپرادوس[5] با درهای سبک‌فرانسوی بالکنش که بسته‌اند، و اثاثِ تابناکش
«اتاقم سیمایی شرقی به خود گرفته» که باروز[6] را فرا یادم می‌آورد
با تپشِ قلب ـــ و دیوار آبیِ روسپی‌خانه‌های جزایر پلی‌نِزی[7] و آینه‌ای محبوس در تنگنای بامبوی سیاه و اتاقی مفروش با میله‌های چوبین
و من در تختم، چشم‌به‌راه، نرم‌نرمک رها می‌شوم از بند تن
اما همچون پیشترها در کالبدم می‌اندیشم تا تنم به هیئت چوبی خشک درآید
و روحم در قفسِ کالبدم پیچ‌وتاب می‌خورد تا آماده‌ی رهایی شود از تن، برای گام نهادن در راهی بی‌بازگشت
گامی پس، به ژرفاهای تاریکیِ پسِ پشتم
یک ساعت، درمی‌یابم دیگرشدن‌های هشیاری‌ام را
و اینک رهاست روح از تن و مرگ تن
روحی که دیگر از آنِ من نیست، که دیگر «نجوایی‌ست از آگاهی»
از بالا، آن‌سوی ماورا، بیرون ـــ
درمی‌یابم که با تمامِ جبروتش هماره در عالمِ خیال و مثال حضور داشته‌ست
رو به مقصدی که روحم سویش پرواز می‌کند وقتی که کالبدم قدم بر سواحل چانکای[8] می‌گذارد
و سرانجام، لمیده بر تخت، با عبای پشمی و ملوّنِ هندی
با چشمانی غریب، خیره بر دروازه‌ی خاکسترفامِ بهشت
و در ذهن فریاد می‌زنم: بگشای در، که من سَرورِ ابدیت‌ام،
از سفری دراز در آشوب به خویشتن بازآمده‌ام،
بگشای در، روحِ من، که بازآمده‌ام سویِ
کاشانه‌ی باستانی‌ام
بگو خادمان پیش آیند و چنگِ خاموش به نوا درآید
بگو جامه‌ی رنگین‌کمان و ستاره را پیش آورند و کفشم از روشنی را و
پاپوشم از کیهان را نشانم دهند.
روح من، در برابرم سفره‌ای بگستران از طعام هزاران زندگی و
چهره‌ی پذیرایت را نشانم ده
چراکه من همانم که پیشتر در این معبد نهان زیسته است،
و بس طولانی در قامت انسان بوده
و اینک در تمنای گوش سپردن به نوای آن سوی نیستی است
کنون من همانم در انتظار خوش‌آمدگویی برگشت خویش به کاشانه‌اش
بیگانه‌ی بزرگ به خانه‌ برگشته، خانه‌ی سراسر سرور و شادی‌اش.

دیگرمقالات

ماریا ماتسوخ و طومارهای تبرستان

ابدیت سیاه

گیلگمش و انکیدو؛ انسان و حیوان

یا کلمات، یا اندیشه و خیال، یا جوش و خروش.

بدین‌سان دمی جوش و خروش این سرای جاودان از میان موهایم گذر کرد
باز اما، توان رهایی تن از بند تخت نبود تا بگریزم آرام ـــ
و نصیب‌ام تنها نیم‌نگاهی بود از خیال دروازه‌ی بهشت‌ ـــ

آن‌گاه چشم گشودم و نفیر سهمگین فروغ جهان واقع بر چشمانم نشست
چون پنجره را گشودم ساعت ایستگاه قطار در برابرم قد برافراشت
با مردان و زنان نیمه‌عریانش، چنگ‌زده به آهنین میله‌های زمان، این خالقان زمان و آشوب،
پایین در خیابان، آنجا که خرده‌فروشان شیرینی رژیمی‌شان را می‌فروشند
نشانی از جاودانگی، تا بگذرد ـــ چکاچک هیولای عظیم واگنی
با سیمای حیوانی‌ و نوای گوش‌خراش چرخش‌هایش بر ریل آهنی
که از سیم‌های برق جان می‌گیرد، و می‌خزد به خیابانی حوالی کاخ ریاست جمهوری
جایی‌که بولیوار[9] دویست سال پیش از این جاودانه نهال انجیر اسرارآمیزی بر خاک نشانده بود
مِهی آن‌جهانی از درون خود می‌خزد بیرون
می‌گذرد از برابر هتل و قدم می‌گذارد در خیابان
در پی یافتن نهری ـــ با پلی برای حقیر انسان‌های کوچک تا به دوردست‌ها ببردشان
ـــ و بر فراز تپه‌ها کورسویی از پرتو نقره‌فام در دل انبوه مه
ـــ و تپه‌ی سَن کریستوبال[10]‌ ـــ با صلیبی بر فرازش و قصبه‌ی فقیران
و آگاهی بر دامنه‌اش از حقیقت سخن می‌گوید ـــ
تلألو آبی گسترده از سویی به سوی دگر و انفجار فضای باز
به پایداری تمامی چشمانی که زیسته‌اند تا نظاره‌اش کنند
زمان خداست، چهره‌ی خدا،
چون تصویر سهمناک سنگ‌نوشته‌ی ریموندی[11]،
خدایی گربه‌گون، با چشمانی بسیار و دندان‌هایی به برندگی درازی زمان،
با چشمانی دگرگون که برخی وارونه‌اند، و شانزده چهره‌ی متفاوت
با دندان‌هایی آخته ـــ تندیسی از آگاهی
که انتظار می‌کشد در بالا تا آدم و تمام دنیایش را فرو بلعد
ـــ واژگون کن صورت را ـــ چشمانی در بالادست که بیش از آدمیان پایین‌دست می‌بیند
بی‌تفاوت، گیج و منگ، با لبخندی بر لب، ترسناک، با مارها و دندان‌های نیش‌اش‌ ـــ
آرام جانور این کیهان طنز
که هر شکل می‌گیرد به خود تا بگوید اوست کسی که به سرای خویش آمده
آنجا که همگان دعوت‌اند به اسرارآمیز سرای جاودان
پس از مرگِ همه‌شان به دستِ خیالِ مرگِ محال.


درخت برین، درخت زیرین

شعری از تیموتی لیری[12]

آنچه برین است در زیر است
آنچه بیرون، در درون
و آنچه پیش خواهد آمد در گذشته
بلند… عمیق… درخت… سبز… شاخه می‌دهد… برگ
ریشه… برین… زیرین… پیش می‌رود… به درون می‌خزد…
آسمان… زمین… تنه… ریشه…
برگ… سبز… خونِ گیاه…
خاک… هوا…
دانه
خاک… پدیدار…
نهان… نفس می‌کشد… می‌بلعد…
جوانه… باتلاق… آفتاب… رطوبت
نور… تاریکی… روشنایی… تباهی… خنده…
اشک… رگ… باران… جوی لجن… ریشه

آنچه برین است در زیر است
آنچه بیرون، در درون
و آنچه پیش خواهد آمد در گذشته

این منبت‌های چوبین که جلوه می‌کنند در اشکاف بی‌پایانش
چشم به راه‌ِ
در دل هر شاخه‌ی بریده نشده ـــ
تیز دشنه‌ی  چوب‌تراش‌اند.

از اوراد روان‌گردان


ریشه‌های ماقبل تاریخ دی‌ان‌ای

شعری از تیموتی لیری

نه طلوعش فروزان است و
نه غروبش تاریک

بی‌وقفه، بی‌پایان
که شاخه می‌گسترد در ریشه‌های بی‌شمارش
و تا ابد حیات را در چنبره‌ی ابلیس
جانداران ادامه خواهد داد.
مرموز چون اندام بی‌شکل حیات
حیاتی که بدان بازخواهد گشت

به عقب تاب می‌خورد
ورای اندیشه
می‌گوییم تنها شکل می‌گیرد از بی‌شکلی
و حیات از مارپیچی در خلأ.

از اوراد روان‌گردان


[1] Ayahuasca: گیاه روان‌گردانی که در امریکای جنوبی می‌روید و از دمنوش آن در مراسمی آیینی که در میان مردم ساکن در آبگیر آمازون برگزار می‌شود استفاده می‌کنند.
[2] Allen Ginsberg
[3] Timothy Leary
[4] Tao Te Ching: به معنی «دفتر دائو و دِه» یا «دفتر حق و راستی» یا در عرفی‌ترین ترجمه‌ها «دفتر راه و فضیلت» اثر حکیم بزرگ چینی، لائوتسه، است.
[5] Desamparados: نام شهری در کاستاریکا
[6] William S. Burroughs
[7] Polynesia: نام گروهی از هزار جزیره در اقیانوس آرام
[8] Chancay
[9] Bolivar
[10] Cerro San christobal
[11] Ramondi Chavin Sculptured Stone
[12] Timothy Leary


مشخصات متن اصلی:

برچسب ها: آپاراتوسآرش خوبانیادبیاتادبیات سایکدلیکاشعار روانگردانال اس دیالن گینزبورگاوراد روانگردانتیموتی لیریشعرمواد روانگرداننسل بیت
اشتراک گذاریتوییتاشتراک گذاریارسالارسال
پست قبلی

گنگستر، نه صرفاً همچون یک قهرمان تراژیک

پست بعدی

منظومه‌ی خسوف | عکس‌نقاشی‌های زاها و داوود بیات

مربوطه پست ها

ماریا ماتسوخ و طومارهای تبرستان
ادبیات

ماریا ماتسوخ و طومارهای تبرستان

فروردین ۱, ۱۴۰۲

 یادداشت ترجمه گرچه ماریا ماتسوخ و کارش بر طومارهای تبرستان نزد دانش‌­پژوهان حاذق و کارشناسان و اساتیدِ رشته‌­ای چون «فرهنگ...

نفت
فلسفه

ابدیت سیاه

بهمن ۲۳, ۱۴۰۱

در سال 1964، فریتس لیبر، نویسنده‌ی داستان‌های ترسناک و فانتزی، داستان کوتاهی به اسم کرجی‌بان سیاه نوشت که اول بار...

حماسه‌ی گیلگمش
ادبیات

گیلگمش و انکیدو؛ انسان و حیوان

مرداد ۲۷, ۱۴۰۱

«...قلب معبد، چون مزاری دوردست، ناشناس است همچون اوج آسمان، ... و از هر سو قربانی می‌آورند، ... قربانیان را...

پست بعدی
منظومه‌ی خسوف | عکس‌نقاشی‌های زاها و داوود بیات

منظومه‌ی خسوف | عکس‌نقاشی‌های زاها و داوود بیات

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

ماریا ماتسوخ و طومارهای تبرستان

ماریا ماتسوخ و طومارهای تبرستان

توسط آپاراتوس
فروردین ۱, ۱۴۰۲
0

اندیشه‌ی ناممکن لینگچی در اشک‌های اروس

اندیشه‌ی ناممکن لینگچی در اشک‌های اروس

توسط آپاراتوس
بهمن ۲۴, ۱۴۰۱
0

دو گربه: ژیژک، دریدا و حیوانات دگر

دو گربه: ژیژک، دریدا و حیوانات دگر

توسط آپاراتوس
بهمن ۲۳, ۱۴۰۱
0

نفت

ابدیت سیاه

توسط رامین اعلایی
بهمن ۲۳, ۱۴۰۱
0

درباره‌ی معماری و ابژه‌ها

درباره‌ی معماری و ابژه‌ها

توسط آپاراتوس
آذر ۱, ۱۴۰۱
0

  • صفحه اصلی
  • هنر
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
آپاراتوس
هنر, فلسفه, ادبیات

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

ایجاد حساب جدید!

پر کردن فرم های زیر برای ثبت نام

تمام زمینه ها مورد نیاز است. ورود

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود