نقاشی جوان، ساکن شهری که تنها جهانِ ممکن تا آن روز برایش بود، در یکی از سفرهای روتینِ آخر هفتهاش، برای تمرین نقاشی در طبیعت، رهسپار حومهی غربی شهر شد. توفانِ شب قبل، تپههای بلند آن اطراف را شُسته و چشماندازِ همیشگی دشت را به اقلیمی تاریک و وهمانگیز بدل کرده بود. جوهرِ سیاهی از تعجب در فضا موج میزد و آسمان را سایهی سنگی سنگین، در گرفتگیِ محض فروبرده بود. به سردرگمی، دنبال زمینی کمتر گلآلود و خشک برای گذاشتن وسایلش بود تا نفسی چاق کند که ناگهان پایش گرفت به جعبهای شکسته با تعدادی عکس و مُشتی دستنوشتهی بی تاریخ و امضا که در خاک مهآلودِ تپه بر زمین افتاده بود. تعدادشان آنقدری میشد که در نگاه اول قابل شمردن نباشند. انگار که رعدوبرق جعبه را همچو قارچی، بهعمد، پیش پایش سبز کرده باشد. بی فوتِ وقت، هر چه به تقدیری بیجواب یافته بود را برداشت و با سرعتی که نخواهی هرگز پشت سَرت را نگاه کنی، از آن تپه پایین آمد و از آن حومه برای همیشه خارج شد.
*
در مجموعه نقاشیهای روی بوم با دستمایه قرار دادن مدیوم عکاسی و با رجعتی انتقادی به هنر اورینتالیسم (شرقگرایی)، کوشیدیم با تأمل بر مکانیسمهای بازنمایی و خلقِ تصویر، از آن نگاهِ توریستی و کارتپستالیِ نقاشان و مُستشرقان اروپای سدهی نوزدهم تا نگاهِ رسانه محور امروز به خاورمیانه، ماهیتِ ایجابی مدیوم نقاشی را در این جغرافیا به پرسش بگیریم.
*
مجموعه نقاشیهایی که با تکنیک پاستل گچی روی مقوا ساختهشدهاند، تلاشی هستند برای بازنمایی، یا تمارض به بازنماییِ داگروتایپهای اوایل تاریخ عکاسی، با این فرق که هیچ نسخهی اصلی از این داگروتایپها موجود نیست.
داگروتایپ از ابداعات لویی داگر، فیزیکدان، هنرمند و عکاس فرانسوی قرن نوزدهم است که نخستین روش در ثبت عکسهای دائمی و استفادهی تجاری از عکاسی بود. تصویرِ مثبتی که طی یک عمل در دوربین بهصورت معکوس، همچون تصویری در آیینه پدید میآمد. لویی داگر ورقِ نازکی از مسِ آغشته به آبنقره را در معرض بخارِ ناشی از بلورهای یُد قرارداد و یک پوشش یُدید نقره روی سطح آن تولید کرد. تصویرِ پنهان روی صفحهی داگروتایپ با قرار گرفتن در معرضِ بخارِ جیوه ظاهر میشد، بعدها عکس مرییِ نهایی با برداشتن یُدید نقرهی نور نَخورده بهوسیلهی آبنمکِ گرم اصلاح میشد، صفحهی حاصل، یک نسخهی دقیق از صحنهی ثبتشده بود. سطح داگروتایپها با قرار گرفتن در مجاورت هوا کدر میشد و به دلیل نرمی و خشپذیری بسیار آسیب پذیر بودند، درنتیجه داگروتایپ همیشه زیر شیشه مهروموم میشد. پاستل گچی روی مقوا نیز در مجاورت هوا مقاومت و چسبندگی زیادی ندارد و بهمرور بخشهایی از کار بهمانند خاکههای گچ ریخته میشود. درنتیجه پاستل هم بعد از تمام شدن به پروسهی فیکس کردن و قاب گرفتن، نوعی مهروموم کردن پشت شیشه نیاز دارد. به همین خاطر کارها با زوارهای فلزیِ نقرهای قاب گرفته شدند. داگروتایپها معمولاً پرتره یا چشماندازی از شهر و طبیعت بودند. فرایند نوردهی با نور زیاد آفتاب ده دقیقه طول میکشید، بهتر است بگوییم داگروتایپ، عکس فوری زمان خودش بود.
همچنین عکسنقاشیهای سری ماه نَخْشَب اشارهای است به داستانی تاریخی از هاشم بن حکیم، معروف به المُقنع، وی که در دوران خلافت عباسی ادعای پیامبری داشت و به تبلیغ آیین خود میپرداخت، توانست پیروان بسیاری را بهواسطهی معجزهای ساختگی به نام ماه نخشب، دور خود جمع کند. وی توسط جیوه و آیینه، عصرها نور خورشید را طوری بازتاب میداد که از دور بهصورت قرصِ دومی از ماه دیده میشد. تصویر دیدهشده تصویر منعکسشده از یک واقعیت بود، نه خود واقعیت. شاید عکاسی و در معنایی وسیعتر، نقاشی، چیزی نظیر همین معجزهی ساختگی باشد.
توضیحات عناوین
- رصدخانهی شهرِ گـور، قدیمی ترین رصدخانهی تاریخ ایران، متعلق به دوران ساسانی است. شهر گور در دوران پادشاهی اردشیر بابکان بنا شد و در دورهی اسلامی، در زمان حکومت عضدالدوله دیلمی بر فارس، نامش به فیروزآباد تغییر یافت.
- برخورد نزدیک، رخدادی است که در آن فرد با یک شی پرندهی ناشناس مواجه میشود.
- درهی سایهی مرگ، نام عکسی است از راجر فنتون که در سال 1855از جنگ کریمه ثبت شد. اگرچه این عکس بهعنوان یکی از اولین و مهمترین عکسهای جنگ در تاریخ عکاسی و راجر فنتون بهعنوان اولین عکاس جنگ شناخته میشود، اما در سالهای آغازین قرن بیست و یکم، بعد از پیدا شدن ورژنی متفاوت از این عکس، نسبت به جعلی و صحنهسازی بودنش تردیدهایی پیش آمد و بحثهایی درگرفت.
- بنیاد کهکشانی، اشارهای است به مجموعه کتابهای بنیاد اثر آیزاک آسیموف که بهعنوان اولین و موفقترین کتابها در گونهی علمی-تخیلی شناخته میشود.
- ماه نخشب، ماهِ مصنوع و دستسازی بود که ابن مقنع آن را بهعنوان معجزهاش، هر شب، از چاهی که پایین کوه سیام بود بیرون میآورد و به مردم نشان میداد. او با شگردی از طریق قراردادن آینههایی، عصرها، نور خورشید را طوری بازتاب میداد که از دور بهصورت قرصِ دومی از ماه دیده میشد. المقنع از این ساخته برای کشاندن مردم بهسوی خویش برای نبرد با المهدی خلیفه عباسی بهره میبرد. این ماه را ماه کاشغر، ماه مقنع و ماه مزوّر نیز گفتهاند.