Enter your email Address

دوشنبه, بهمن ۱۰, ۱۴۰۱
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
نتیجه ای وجود ندارد
مشاهده همه نتیجه ها
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
نتیجه ای وجود ندارد
مشاهده همه نتیجه ها
آپاراتوس
نتیجه ای وجود ندارد
مشاهده همه نتیجه ها

مقدمه‌ای سراسیمه بر شتابگرایی

نیک لند | رامین اعلایی
صفحه اصلی فلسفه

هر آن‌کس که می‌خواهد از شتابگرایی سردربیاورد، بهتر است هر چه سریع‌تر دست‌به‌کار شود. ماهیت چیزها چنین است. شتابگرایی مدت‌ها است با مسائلی درگیر است که عنان‌گسیخته در حال پیشروی‌اند. آن‌ها از چند دهه قبل که به‌تدریج خودآگاه شدند، بر سرعت خود افزودند.

شتابگرایی آن قَدر قدیمی است که با موج‌هایش سر برسد، اکیداً و مصرانه، و هر بار هم این چالش مبرم‌تر است. یکی از پیش‌بینی‌های آن این است که تو پیوسته برای پرداختی منسجم به آن بیش از اندازه کُند خواهی بود. در هر حال اگر من‌من‌کُنان قصد داری سؤالی بپرسی و انتظار داری که آن بایستد و پاسخ دهد، وقتش را تلف خواهی کرد. دشوار است. (با توجه به اهدافی که ما دنبال می‌کنیم، تو در اینجا حامل عقاید بنی‌بشر هستی.)

با توجه به ماهیتی که دارد، دشوار بتوان به زمان-فشار اندیشید. به طور معمول، هنگامی‌که فرصت تأمل از پیش فرض گرفته نمی‌شود –به احتمال قریب به یقین- آن به اشتباه همچون یک متغیر یا یک ثابت تاریخی به نظر می‌رسد. ما گمان می‌کنیم که اگر زمانی برای اندیشیدن وجود داشته باشد، پیوسته چنین امکانی پابرجا خواهد بود. این احتمال قطعی که تخصیص زمان برای تصمیم‌گیری در حال فشرده‌شدنِ سیستماتیک است، حتی از سوی کسانی که به سرعتِ فزاینده‌ی تغییر توجهی ویژه دارند نیز نادیده گرفته می‌شود.

از نظر فلسفی، مسئله‌ی اساسی شتاب، استعلایی است. شتاب توصیف‌کننده‌ی افقی مطلق است – افقی در حال نزدیک شدن. اندیشیدن زمان‌بر است، و شتابگرایی نشان می‌دهد که ما فرصت کافی برای اندیشیدن به آن نداریم [یعنی همیشه برای اندیشیدن به آن دیر است]. هیچ معضل معاصری به شکلی واقع‌گرایانه مطرح نمی‌گردد مگر اینکه از پیش تصدیق گردد که فرصت انجام این کار به سرعت در حال نابودی‌ست.

باید این شبهه مطرح شود که اگر قرار است گفت‌وگویی عمومی درباره‌ی شتاب کلید بخورد، [همان نیز] از پیش محکوم به تأخیر کردن و دیر رسیدن است. بحرانِ نهادیِ عمیقی که این موضوع را داغ می‌کند، انفجار درونی ظرفیت تصمیم‌گیری اجتماعی را در چنبره‌ی خود دارد. در این مرحله انجام هر کاری بسیار زمان‌بر خواهد بود. پس در عوض رویدادها به طور فزاینده‌ای «فقط» اتفاق می‌افتند. به نظر می‌رسد که آن‌ها حتی از کنترل خارج می‌شوند، حتی در مقیاسی که آسیب‌زا باشند. از آنجایی که عارضه‌ی اصلی از کار افتادگی و خرابی ترمز است، شتابگرایی دوباره اوج می‌گیرد.

شتابگرایی انفجار از داخلِ فضای تصمیم‌گیری را به بیرون‌ریزی جهان-یعنی مدرنیته وصل می‌کند. از این رو توجه به این نکته ضروری است که تضاد مفهومی بین انفجار از داخل و بیرون‌ریزی هرگز مانعی برای اتصال واقعی (مکانیکی) آن‌ها ایجاد نمی‌کند. در این مورد تسلیحات حرارتی-هسته‌ای روشنگرترین مثال‌ها هستند. بمب هیدروژنی از بمب اتمی به عنوان ماشه استفاده می‌کند. شکافت هسته‌ای موجب واکنش همجوشی می‌گردد. توده‌ی گداخته در طی یک روند انفجار خرد می‌شود. (مدرنیته چیزی‌ست شبیه به صدای ترکیدن)

همه‌ی این‌ها درباره‌ی سایبرنتیک نیز صدق می‌کند، که همچون شتابگرایی لجوجانه به شکل امواج بازمی‌گردد. [سایبرنتیک] تا وقتی موج انفجار بعدی سر برسد زوزه‌کشان در دنیای یاوه‌ی فشن پراکنده می‌گردد.

برای شتابگرایی عبرت قطعی این بود: کارکرد یک جریان [مدار] فیدبک‌منفی مانند پروانه‌ی موتور بخار یا ترموستات، حفظ حالتی از یک سیستم در وضعیتی یکسان است. محصول آن در زبانی که توسط سایبرنتیسین‌های فلسفی فرانسوی؛ ژیل دلوز و فلیکس گتاری، فرموله شده، قلمروگذاری‌ست. فیدبک‌منفی یک روند را با اصلاح جریان خروجی پایدار می‌کند و این چنین مانع کوچ آن به ورای گستره‌ای مشروط می‌شود. دینامیک در خدمت تثبیت کردن به کار گرفته می‌شود -یک ایستایی یا حالت سطح بالاتر. همه‌ی مدل‌های تعادلی در سیستم‌ها و روندهای پیچیده این‌چنین‌اند. دلوز و گتاری برای تسخیر روندی معکوس، که سرشتش با خطا، پرواز یا  گریزِ خودتقویت‌کننده وصف می‌شود، واژه‌ی ناهنجار اما تأثیرگذار قلمروزدایی را ابداع کردند. قلمروزدایی تنها چیزی است که شتابگرایی همواره درباره‌ی آن صحبت کرده است.

از نظر اجتماعی-تاریخی، خط قلمروزدایی منطبق بر سرمایه‌داری جبران‌نشده است. الگوی بنیادین [یا به عبارتی الگوی عملاً کارگذاشته‌شده] یک جریان فیدبک‌مثبت است که در درون آن تجاری‌سازی و صنعتی شدن متقابلاً همدیگر را در طی روندی عنان‌گسیخته که مدرنیته گرادیان‌اش را بر طبق آن تنظیم می‌کند، تحریک می‌کنند. کارل مارکس و فردریش نیچه از جمله افرادی بودند که جنبه‌های مهم این روند را به تصویر کشیدند. با بسته شدن یا تشدید تدریجی جریان، خودآئینی یا خودکاری بیشتری به نمایش گذاشته می‌شود. [آن] با مقاومت بیشتر خودمولد می‌گردد (که تنها چیزی است که فیدبک‌مثبت از پیش گفته است). از آنجا که این جریان به چیزی ورای خود توسل نمی‌جوید، پس ذاتاً نیهیلیستی است. [آن] جز اینکه پیوسته خود را تقویت کند چیز دیگری ندارد. یعنی رشد می‌کند تا رشد کند. بشر میزبان موقت آن است، نه ارباب آن. تنها هدفش خودش است.

دلوز و گتاری در ضداودیپ (1972) [مفهوم] شتاب‌بخشیدن به روند را از نیچه به عاریت می‌گیرند تا مجدداً موتور مارکس را روشن کنند. اگرچه چهار دهه‌ی دیگر لازم بود تا شتابگرایی توسط بنجامین نویس به این نام شناخته شود، این مفهوم در کلیت آن از پیش [در این کتاب] وجود داشت. ارزش دارد که قطعه‌ی مربوطه را مداوماً تکرار کنیم (نظر به اینکه این قطعه در هر بحث شتابگرایانه نقل می‌شود):

«مسیر انقلابی کدام است؟ آیا تنها یک مسیر وجود دارد؟ -عقب‌نشینی از بازار جهانی، همانطور که سمیر امین به کشورهای جهان سوم توصیه می‌کند، و واژگون‌سازی عجیب راه‌حل اقتصادی فاشیستی؟ یا شاید مسیری متضاد؟ همچنان پیش‌تر رفتن، یعنی، پیش‌تر رفتن در مسیر حرکت بازار، رمزگان‌زدایی و قلمروزدایی؟ چرا که، از منظر نظریه و عمل یک شخصیت بسیار شیزوفرنیک، احتمالاً جریان‌ها هنوز به‌قدرکافی قلمروزدایی نشده‌اند، به‌قدرکافی قلمروگذاری نشده‌اند. نه عقب‌نشستن از روند، بلکه پیش‌تر رفتن، شتاب‌بخشیدن به روند، به قول نیچه: در این مورد، حقیقت این است که ما هنوز هیچ نمی‌دانیم.»

هدف از تجزیه و تحلیل سرمایه‌داری یا نیهیلیسم کار کردن بیشتر آن است. این روند قابل نقد نیست. روند همان نقد است و با شدت بخشیدن به کارش، خودبه‌خود تغذیه می‌شود. تنها راه پیش‌روی به‌واسطه‌ی خودش است، یعنی جلوتر رفتن.

مارکس برای خود قطعه‌ی شتابگرای ویژه‌ای دارد که به نحوی قطعه‌ی ذکر شده از ضداودیپ را پیش‌بینی می‌کند. او در طی نطقی در سال 1848 می‌گوید:

«اساساً نظام حمایت عصر ما محافظه‌کار است حال آنکه نظام تجارت آزاد مخرب است. تجارت آزاد ملل کهن را فرومی‌پاشد و تقابل بین پرولتاریا و بورژوازی را به سرحداتش می‌رساند. خلاصه اینکه نظام تجارت آزاد به انقلاب اجتماعی شتاب می‌بخشد. آقایان مشخصاً از این منظر است که من تجارت آزاد را انتخاب می‌کنم.»

در این ماتریس شتابگرایانه‌ی جوانه‌زا، تمایزی بین نابودی سرمایه‌داری و تشدید آن وجود ندارد. خودویرانگری سرمایه‌داری همان چیزی است که سرمایه‌داری واقعاً هست. کلیت آن «نابودی خلاق» است، آن هم در کنار کُندی‌ها، جبران‌های جزئی یا بازدارندگی‌هایش. سرمایه بیش از هر انقلاب بیرونی ممکن، خود را متحول می‌کند. اگر تاریخ پسین [پس‌آیند] این نکته را فراتر از تمام پرسش‌ها توجیه نکرده باشد، دستکم چنین توجیهی را تا حدی دیوانه‌کننده شبیه‌سازی کرده است.

در 2013، نیک سرنیک و الکس ویلیامز در #شتاب: مانیفست سیاست شتابگرا در پی حل و فصل این دوپهلویی تحمل‌ناپذیر –و حتی شیزوفرنیایی- بودند که قصد آن به جلو هل دادنِ یک شتابگرایی دست‌چپی یا ضدسرمایه‌دارانه بود، که به وضوح علیه سایه‌اش –که همان شتابگرایی دست‌راستی مشمئزکننده‌ی طرفدار سرمایه‌داری‌ست- مرزبندی کرده بود. این پروژه –چنان‌که قابل پیش‌بینی‌ست- در زنده کردنِ مجدد مسئله‌ی شتابگرایانه موفق‌تر بود تا در تصفیه‌ی ایدئولوژیک آن به هر طریقی. تنها با ایجاد تمایز کاملاً مصنوعی بین سرمایه‌داری و شتاب تکنولوژیک مدرنیستی بود که می‌شد خطوط مرزی بین آن‌ها را ترسیم کرد. درخواست ضمنی آن‌ها لنینیسمی نو بود البته بدون سیاست اقتصادی جدید شوروی (و با آزمون‌های تکنو-مدیریتی اتوپیایی کمونیسم شیلی که برای خیال‌پردازی ارائه شده بودند.)

سرمایه، در تعریف نهایی خود، چیزی جز یک عامل اجتماعی شتاب‌دهنده‌ی انتزاعی نیست. الگوی سایبرنتیک مثبتش، آن را به نهایت خود می‌رساند. عنان‌گسیختگی هویت خود را مصرف می‌کند. هرگونه تعین دیگر در مقام یک تصادف، به عنوان مرحله‌ای از روند تشدید آن، کنار گذاشته می‌شود. از آنجایی که هر چیزی که بتواند مداوماً شتاب تاریخی-اجتماعی را تغذیه کند، لزوماً یا اساساً سرمایه خواهد بود، می‌توان با خیالی آسوده چشم‌انداز هرگونه شتابگرایی دست‌چپی را با رسیدن به گشتاوری جدی، رد کرد. شتابگرایی صرفاً خودآگاهی سرمایه‌داری‌ست که به‌تازگی شروع شده است. («ما هنوز هیچ نمی‌دانیم.»)

در زمان نگارش این مقاله، به نظر می‌رسد که شتابگرایی دست‌چپ خود را به سوی سیاست سوسیالیستی سنتی واسازی کرده باشد و مشعل شتابگرایانه به نسل جدیدی از اندیشمندان جوان بااستعداد منتقل شده که قسمی شتابگرایی بی قید و شرط را پیش می‌برند (نه دست‌راستی نه دست‌چپی، بلکه بی قید و شرط). هویت‌های آنلاین آن‌ها را می‌توان از طریق هشتگ عجیب #Rhetttwitter در رسانه‌های اجتماعی جستجو کرد.

وقتی بلاکچین‌ها، لجستیک کنترل از راه دور، نانوتکنولوژی، محاسبات کوانتومی، ژنومیک محاسبه‌ای، و واقعیت مجازی بالا می‌آیند و در چگالی‌هایی بالاتر از هوش مصنوعی غوطه می‌خورند، شتابگرایی به جایی نخواهد رفت جز به عمق خودش. خیز زدن با این پدیده، تا نقطه‌ی پایانی رخوت [از کارافتادگی] نهادی، خودِ پدیده است. به طور طبیعی و اجتناب‌ناپذیر نوعِ بشر این رویداد نهایی زمینی را به عنوان یک مسئله توصیف خواهد کرد. دیدنش مقارن است با گفتن این جمله که: باید کاری کرد. در این صورت پاسخ شتابگرایی یک چیز خواهد بود: حالا داری این را می‌گویی؟ تازه می‌خواهی دست به کار شوی؟ شتابگرایی در انواع جزئی‌ترش، همان‌ها که صرفاً با تلاش پیروز می‌شوند، دوست دارد بخندد.

 

لینک مقاله اصلی

برچسب ها: آپاراتوسالکس ویلیامزرامین اعلاییژیل دلوزسایبرنتیکسرمایه‌داریشتاب‌گراییشیزوفرنیضداودیپفریدریش نیچهفلسفهفلسفه سیاسیفلیکس گتاریکارل مارکسنیک سرنیکنیک لند
پست قبلی

دموکراسی در راه

پست بعدی

فروپاشی

پست بعدی

فروپاشی

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

براندازی سرمایه‌داری و ایمان کور

براندازی سرمایه‌داری و ایمان کور

دوزخ خورشیدی و مغاک زمینی

دوزخ خورشیدی و مغاک زمینی

بدن‌های اروتیک؛ فانتزی در دوردست و امکانات سینماتوگرافیک

بدن‌های اروتیک؛ فانتزی در دوردست و امکانات سینماتوگرافیک

مطالب تصادفی

هیولا

هیولا

از مسیح تا بورژوازی

از مسیح تا بورژوازی

داستان یک اسطوره: «تراکینگ شات در کاپو»

داستان یک اسطوره: «تراکینگ شات در کاپو»

تراژدی و منطق مدوّر زمان

تراژدی و منطق مدوّر زمان

مقدمه‌ای بر تحلیل فیگورال در سینما

مقدمه‌ای بر تحلیل فیگورال در سینما

  • صفحه اصلی
  • هنر
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
آپاراتوس
هنر, فلسفه, ادبیات

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

نتیجه ای وجود ندارد
مشاهده همه نتیجه ها
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

وارد حساب کاربری خود شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

برای ثبت نام فرم های زیر را پر کنید

همه فیلد ها الزامی هستند. ورود

رمزعبور خود را بازیابی کنید

لطفاً نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز خود وارد کنید.

ورود