Enter your email Address

دوشنبه, خرداد ۱۵, ۱۴۰۲
  • ورود
  • ثبت نام
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
آپاراتوس
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه

هیهال

| محمد فرهاد نیا
صفحه اصلی هنر سینما و هنرهای نمایشی

دیگرمقالات

سیاست حشره‌ای

سینما-ژست

رهایی‌بخشی سینما

 

<strong>دوزخْ زمین است!</strong>

سرهمبندی دوزخ در هیهال ژرفنایی تودرتو و پرپیچ‌وخم است که زائر نگون‌بخت را به سفری در سرگردانی سوق می‌دهد. او در هیأت یک حیوان ــ‌که مسیر خود را با بو کشیدن پیدا می‌کند و تاریکی کیهانی را می‌پیماید و پیش می‌رود‌ــ اشباح شبانه‌ی برهوت را می‌بلعد و به درون شب می‌خزد. ناانسانی که واریاسیونی از انسان مدرن سرگشته را در دوزخ به نمایش می‌گذارد. موجودی که در «دوزخ» پرسه می‌زند تا اگر بتواند آن را شخصاً تجربه کند، فیگوری شبیه به پرسه‌زن بودلر، که خود را در سیالیت لحظه‌ی حال غوطه‌ور می‌کند تا بهترین کیفیت‌های دوران مدرن را بازنمایی کند. با این تفاوت که پرسه‌زنِ بودلر واجدِ گونه‌ای از ادراک است که توسط جذابیت‌های بصری و فضایی یک شهر، پیوسته تحریک و تهییج می‌شود. این جذابیت‌ها در واقع محرک اصلی پرسه‌زن‌اند؛ کسی که در پی غوطه‌ور ساختن خود در حسانیت جمعی فضاهای شهری‌ است، و در جستجوی آمیختن و ذوب­ شدن در «توده‌ی جمعی» و سیلان آشوب‌ها. همچنین در روند مشاهده‌ی مناظر شهری، پرسه‌زن مکرراً از تصاویر شهری همچون دوربین سینما فیلم می‌گیرد و در مقام یک تدوین­گر به مونتاژ شات‌های گرفته شده می‌پردازد. در مقابل پرسه‌زنِ بودلر موجود ناانسانی هیهال اما، واجد ادراکی مرکزگریز و از‌هم‌گسیخته‌ است که به‌واسطه‌ی آن بر ویران‌کردنِ هر آنچه پیش‌تر تجربه کرده، پای می‌فشارد، و در این بین البته هرگز فریفته‌ی جذابیت فضایی نمی‌شود. درواقع آنچه در نهایت ادراک ناانسانی این موجود را تحریک می‌کند نه جذابیت‌های فضایی مناظری که می‌بیند، که هول رویارویی با دیوها است. موجوداتی با نیروهایی فراطبیعی که به ظاهر نسبتی با جهان طبیعی ندارند، با زمین، زیرا که پیش‌فرض این است که ساختار مفهومی‌ آن‌ها در نهایت ترکیبی است از تقابل (گونه‌ی ارتدادی قرون وسطایی‌اش) و واژگونی (گونه‌ی شاعرانه‌ی قرن نوزدهمی‌اش). با همه‌ی این‌ها البته، پرسه‌زنِ هیهال هرگز دیوها را نمی‌بیند با اینکه پیوسته حضور آن‌ها را نزد خود احساس می‌کند، در عوض اما این موجود با عبور از دالانی که به مغاک منتهی می‌گردد، دوباره بر روی زمین بازمی‌گردد و با حصول ادراکی مطلقاً ناانسانیْ بی‌تفاوت به نظاره‌ی امیدها، میل‌ها، و کشمکش‌های افراد و گروه‌های انسانی می‌نشیند و ناخودآگاه با تصاویری تعبیه‌شده در ژرفنای روانمان روبه‌رو می‌گردد، با نیستی مطلق. با توحش، سبعیت و خشونت و با هر آنچه برسازنده‌ی بدبینی کیهانی‌ست، با انسان، زمین!  

آری سرازش

مسح شیطان

آنچه بنیادش بر شر است، به شر نیرو می‌گیرد.
مکبث، شکسپیر

عموماً شر را مفهومی عدمی تعریف کرده‌اند. نیرویی اهریمنی که در غیاب خیر پدیدار می‌شود و هویتی انگل‌وار دارد. از این منظر، هرجا که خیری فاسد شود، بی‌تردید شری پدیدار می‌شود که شیره‌ی اخلاقیات مطلوب انسانی را مکیده است، شری که گویا سیاه‌چاله‌ای‌ست متافیزیکی، گورستانی متروک از ارزش‌های والای انسانی. براین مبنا، دوگانه‌ی خیر و شر قدمتی به درازنای عمر بشر دارد و پایه‌های اخلاقیات مرسوم نیز بر همین دوگانه استوار شده‌ است؛ به‌طبع ادیان ابراهیمی به‌مثابه‌ی کهن‌ترین مصادر احکام اخلاقی، نسبتی حیاتی با این تضاد عمیق برقرار می‌کنند. اما اگر این نسبت را معکوس کنیم چه؟ اگر شر هستنده‌ای بنیادین باشد چطور؟ چه می‌شد اگر شرور، رانه‌های آغازین حیات بودند؟ یک گام دیگر به جلو برداریم: اگر جز شر چیزی وجود نداشته باشد چطور؟ هیهالِ محمد فرهادنیا، رساله‌ای‌ست سینمایی علیه استیلای خیر و به‌سود توتالیتاریسم شر. اینجا دیگر خبری از خدای کتاب مقدس نیست که پشتوانه‌ی اخلاقیات مرسوم باشد، بل در آغاز با ددی مواجه‌ایم که خون می‌طلبد و این درخواست شیطانی حدِ یقفی ندارد. این آغاز کوبنده، عرض‌اندامی‌ست الحادی در برابر روایتِ الاهیاتی آغاز در انجیل یوحنا. اگر درآنجا تنها کلمه‌ بود که نزد خدا بود، اینجا اما تنها خون است که بی هیچ چشم‌انداز روشنی، از ازل تا ابد نزد هیهال ریخته خواهد شد. مناسک قربانی در کتاب مقدس گشاینده و امیدبخش‌اند، قربانیان یهوه آلت‌فعل رستگاری آدمیان‌اند و بزرگ‌ترین‌شان که خدایی‌ست در کالبد انسان، خون‌بستی‌ست از جنس گوشت برای پایان رنج بشری و هیولایی‌ست خیراندود که بناست تا به ابد تقاصِ تمامی شرور آدمیان را در خود ببلعد و اسباب رستگاری حقیقی را فراهم بیاورد. خون مسیح، وجه‌المصالحه‌ی رستگاری ابنای بشر شد اما شتک‌های خون آدمیان در هیهال بنا نیست ناجی کسی باشند. نجات‌دهنده حتی در گور هم خفته نیست، اصلاً این استغاثه را فریادرسی نیست و این بیچارگانِ هستی، پیشاپیش دست از هر امیدی شسته‌اند. هل‌من‌مزید هیهال در این دوزخِ خون و گوشت و زخم و آتش، تنها صدای شنیدنی‌ست. قربانیان هیهال برخلاف قربانیان یهوه امیدی برنمی‌انگیزند. تاریخ رستگاری تاریخ تقلید است و تقلید امری‌ست مذموم و پیش‌پاافتاده؛ تاریخ ملعنت و نکبت اما مملو است از بدایع زیبایی‌شناسانه. از اصوات و واهمه‌های بی‌نام‌ونشان گرفته تا کوره‌های آدم‌سوزی و توحش داعشی. هیهال تجسم هنر الحادی‌ست، در اینجا هیچ تعالی‌ای درکار نیست؛ ماتریالیسم مخوف انکشاف شر، گره خورده است با تصاویری بهت‌انگیز از ارتعاشات و انفجارهای گدازه‌هایی موحش که گرچه وجه رازآمیز آفرینش را نمایندگی می‌کنند اما در آن‌ها هیچ نشانه‌ای دال بر وجود یک خالق متعال نیست. تنها و تنها شراره‌های آتش و قطرات خون است که در یک دهن‌کجی تصویری به جناتِ عدن الاهی، هبوط را در یک سرگیجه‌ی سینمایی به‌ قسمی تباهی و سقوط بدل می‌سازند.

علی رزاقی

برچسب ها: آپاراتوسآری سرازشامر ناانسانیتاریخ سینمادانتهدوزخسینماعلی رزاقیفیلمفیلم کولاژکولاژمحمد فرهاد نیا
اشتراک گذاریتوییتاشتراک گذاریارسالارسال
پست قبلی

شهر بی‌‌نام

پست بعدی

راهنمای خواندن «هزار فلات» دلوز و گتاری (فصل اول)

مربوطه پست ها

سیاست حشره‌ای
سینما و هنرهای نمایشی

سیاست حشره‌ای

تقدیم به صالح نجفی ما همه حیوانات توتم‌، نزدیکان‌، و راهنمایان روحی‌مان را داریم. آنها معمولاً از خانواده‌ی پستانداران دیگر،...

سینما-ژست
سینما و هنرهای نمایشی

سینما-ژست

نظریه‌‌ی دو جلدی فیلم ژیل دلوز، با عنوان سینما 1: حرکت-تصویر و سینما 2: زمان-تصویر، آرام آرام بر مطالعات فیلم...

رهایی‌بخشی سینما
سینما و هنرهای نمایشی

رهایی‌بخشی سینما

بنیامین، سال 1927 و در جریانِ سفر و اقامت در مسکو، دو جستار نوشت که به سینمای انقلابی روسیه اختصاص...

پست بعدی
راهنمای خواندن «هزار فلات» دلوز و گتاری (فصل اول)

راهنمای خواندن «هزار فلات» دلوز و گتاری (فصل اول)

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

دلوز، کانت و میدان استعلایی

دلوز، کانت و میدان استعلایی

توسط آپاراتوس
خرداد ۱۰, ۱۴۰۲
0

از ماوراء

از ماوراء

توسط آپاراتوس
اردیبهشت ۲۷, ۱۴۰۲
0

سیاست حشره‌ای

سیاست حشره‌ای

توسط آپاراتوس
اردیبهشت ۱۷, ۱۴۰۲
0

تأملاتی در باب فلسفه‌ی هیتلریسم

تأملاتی در باب فلسفه‌ی هیتلریسم

توسط آپاراتوس
اردیبهشت ۱۱, ۱۴۰۲
0

سه شعر از جیم صاد

سه شعر از جیم صاد

توسط آپاراتوس
فروردین ۳۰, ۱۴۰۲
0

  • صفحه اصلی
  • هنر
  • فلسفه
  • ادبیات
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
آپاراتوس
هنر, فلسفه, ادبیات

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

ایجاد حساب جدید!

پر کردن فرم های زیر برای ثبت نام

تمام زمینه ها مورد نیاز است. ورود

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود