Enter your email Address

جمعه, مهر ۷, ۱۴۰۲
  • ورود
  • ثبت نام
Apparatuss
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
آپاراتوس
بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه

اردشیر محصص و روزگار طوفانی

علی بنوعزیزی | مریم رنجبری
facebook.com/apparatusst.me/apparatuss_sapparatuss@apparatuss.comapparatuss.com

اردشیر محصص را اغلب به عنوان کاریکاتوریست و طراح برجسته‌ی ایرانی می‌شناسند. با وجود این، همان‌طور که تصاویر گیرا و تأثیرگذارش در صفحات بعد نشان می‌دهند، نه عنوان کاریکاتوریست و نه لقب طراح قادر نیستند به‌طور کامل بیانگر گستره و دامنۀ کار این هنرمند بزرگ ایرانی باشند.

اردشیر محصص خود نیز از توضیح کوتاه و مختصر درباره‌ی آثارش پرهیز می‌کند. مخاطبان هنر محصص از دریچه‌ی آثارش او را مردی تیزبین می‌یابند که می‌تواند درد و رنج نهفته در لایه‌های ناپیدای زندگی روزمره را درک کند. کسی که قلمش را بی‌رحمانه به کار می‌گیرد و با جدا کردن سرها از بدن‌، تن آدمی را به فرم‌هایی غیر معمول و غیر طبیعی و در هم تنیده تبدیل می‌کند تا بدین‌صورت جهان واقع را وارونه کرده و به بیان حقیقت تلخی بپردازد که در مسیر زندگی روزمره می‌بیند. محصص از نزدیک فردی حساس، متواضع، آرام و متین است؛ هنرمندی که حس شوخ‌طبعی فلسفی‌اش نه بر ضعف و کاستی فردی انسان‌ها، بلکه بر تمامی آن چیزهایی متمرکز است که  در وضع بشر پوچ و مهمل و تأثرآور می‌داند. اردشیر محصص توجه‌ای به روزمرگی‌های  اطرافش ندارد و آنچنان غرق در کار است، که وقتی کسی او را می‌بیند از خود می‌پرسد، محصص چگونه می‌تواند از پس کارهای عادی زندگی‌اش به تنهایی برآید.

اردشیر محصص، در هجدهم شهریور ماه سال 1317، در خانواده‌ای هنردوست از اهالی رشت به دنیا آمد. در کودکی مادرش بیشترین تأثیر را در شکل‌گیری استعداد هنری او داشت؛ زنی شاعر که با داستان‌های بی‌پایانی که اغلب در لحظه خلق می‌شدند، نقش پررنگی در پرورش ذهن محصص داشت. به نظر می‌رسد که مادر و برادر بزرگتر محصص، بیشترین تأثیر را بر وی داشته‌اند و از مشوقان و حامیان اصلی هنرمند جوان به شمار می‌آمده‌اند.

اردشیر محصص پیش از آنکه زبان بگشاید، طراحی را آغاز کرد و آنچه در اطرافش می‌دید بر روی کاغذ می‌آورد. محصص به خاطر دارد در سه سالگی او را به سالن سینما بردند. در بازگشت، معلم موسیقی خواهرش از او دربارۀ فیلم می‌پرسد و محصص به جای تعریف داستان فیلم، به طراحی صحنه‌های تأثیرگذار آن می‌پردازد. محصص می‌گوید: «از همان روزها بیان احساسات و اندیشه‌هایم از طریق نقاشی‌ برایم بسیار آسان‌تر از سخن گفتن درباره‌ی آن‌ها بود.»

اردشیر محصص هیچ‌گاه به صورت آکادمیک به آموختن هنر نپرداخت. پس از پایان دوره‌ی دبیرستان، با وجود اینکه در بین تمامی متقاضیان ورود به دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران توانسته بود مقام برتر را کسب کند، تصمیم گرفت در دانشگاه تهران حقوق بخواند، با این تصور که شاید بتواند روزی جا پای پدر بگذارد و قاضی شود. اما مدرک کارشناسی حقوق و علوم سیاسی، همان‌طور که محصص خود می‌گوید، «تنها رنگ‌ولعابی بر رزومه‌ی کاری‌اش بود».

کاریکاتور و طراحی‌هایش از اویل دهه‌ی 1960 در ایران منتشر شد. از همان روزها کارهایش در مجلات و روزنامه‌های ایرانی و غربی منتشر شدند؛ در نشریاتی چون اطلاعات، کیهان، آیندگان، نیویورک تایمز، ویلج ویس، مطالعات ایران و… . نقاشی‌هایش در ایران (تا پیش از انقلاب سال 1357) و جهان به‌وسیله‌‌ی مجموعه‌داران خصوصی به صورت گسترده در موزه‌های بسیاری به نمایش گذاشته شدند. نشریات معتبر هنری چون Graphis (سوئیس)، Graphic Design and Idea (ژاپن)، Graphic (آلمان غربی) و Communication Arts (آمریکا)، آثار بحث برانگیز و پر مجادله‌ی او را منتشر کردند، و بیش از 15 مجموعه از طراحی‌هایش، به همراه دیگر آثار هنری او در ایران، اروپا و آمریکا منتشر شدند.

محصص در کارهایش، خواه پرده‌ای با جزئیات بسیار باشند یا طرح‌هایی ساده و ابتدایی، با قلمش به تشریح و کالبد شکافی شخصیت‌های آثارش می‌پردازد و در ادامه، پوسته‌ی رسم و عرف متداول را کنار می‌زند تا از واقعیتی که در جهانش جریان دارد سخن بگوید؛ دنیایی سراسر ظلم و ستم، تسلط و فرمانبرداری، تکبر و حرص، خشونت و بیدادگری. جهانی که همچنین در آن جنسیت، علی‌الخصوص در جنبه‌ی سادومازوخیستی آن، از تمامی احساسات و عواطف تهی می‌گردد و آشکارا به نمایش گذاشته می‌شود. آثارش در جست‌وجوی مشخصه‌های بنیادین یک شخص و یا یک موقعیت خاص نیست، بلکه در تلاش برای یافتن اساس و جوهری جهانی است که میان تمامی آدمیان مشترک است. اغراق در کارهایش نه برای ایجاد حسی زودگذر، بلکه برای شکافتن روح آدمی و آشکار کردن جهانی است که می‌بیند، تا بدین‌ترتیب خواب خوش ما را آشفته سازد و حقیقت را پیش‌ روی‌مان قرار دهد. نگاه تیزبین و منتقد او و بیان اغلب گروتسک و هجوآمیزش، تن آدمی را با درک فرومایگی و پوچی سترگی که زیر پوسته‌ی زندگی پنهان شده به لرزه می‌اندازد. لبخندی که او بر لبان آدمی می‌آورد اغلب نفس‌گیرند و جانکاه.

احمد شاملو به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران معاصر ایران در مطلبی نوشت: «طرح‌های او بر خلاف اصراری که در نامگذاری آن‌ها کرده‌اند کاریکاتور نیست.» شاملو ادامه می‌دهد: «اگر بخواهیم بپذیریم که کاریکاتورها بیانی اغراق‌آمیز از واقعیت‌اند، آن‌گاه طرح‌های اردشیر کاریکاتور نیست. حداقل برای ما، اطرافیان و کسانی که با درد و رنج چهره‌های کارهایش آشناییم. اردشیر علاوه بر یک هنرمند با استعداد و توانا، واقع‌گرایی تیزبین باقی می‌ماند. او صورتگر و تصویرساز واقعیت پیرامونش است.» (مقدمه‌ی کتاب وقایع اتفاقیه: طرح‌هایی از اردشیر محصص، تهران، 1972)

محصص باور داشت که آثارش به دو دسته‌ی اصلی تقسیم می‌شوند: آثاری که جزئیات بسیار دارند و پیچیده‌اند و اغلب با تصاویری پوشیده از سایه ارائه می‌شوند، و کارهایی که با چند حرکت ساده‌ی قلم بر کاغذ نقش می‌بندند. دسته‌ی اول از نگاه محصص «خصوصیت و نشانه‌های ایستا دارند و اغلب متأثر از نقاشی‌های ایرانی قدیمی، مذهب و هنر فولکلورند.» دستۀ دوم، که گستره‌ی وسیعی از کارهایش را در بر می‌گیرند، شامل طرح‌هایی مختصر و ساده‌اند. به‌نظر می‌رسد محصص خود دسته‌ی دوم را ترجیح می‌دهد، و با زبان طنز خاص خودش می‌گوید که از منظر اجرایی طرح‌های ساده‌ و ابتدایی‌ترش را بیشتر می‌پسندد: «با حداقل ابزار ممکن می‌توانم تعداد بسیاری از این طرح‌ها را در هر مکانی نقاشی کنم.»

البته محصص در هر مکانی طراحی و نقاشی نمی‌کند. روزهایش از ساعت 6:30 صبح آغاز می‌شود و تا پاسی از شب ادامه دارد. حتی وقتی استودیوی کارش را برای  گذر زمان در خیابان‌های منهتن جنوبی ترک می‌کند، جایی‌که او بیشتر زمانش را صرف پیاده‌روی‌های شبانه‌ یا رفت‌وآمد به چند کافه‌ی مورد علاقه‌اش می‌کند، هرگز قلم و دفتر طراحی‌اش را فراموش نمی‌کند و آنها را به همراه دارد. برای او طراحی بیشتر از هر چیزی «یک دفترچه‌ی یادداشت خصوصی است که به واسطه‌ی آن دریافتش از طبیعت و محیط پیرامونش را، خواه مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق عکس‌ها، نقاشی‌های قدیمی و…،» ثبت می‌کند. او می‌گوید «کار من به نوعی یک گزارش است. من تلاش می‌کنم تا جایی که می‌توانم راوی صادق وقایع پیرامونم باشم.»

در سال‌های اخیر، محصص مجموعه آثاری را خلق کرده است که گذاری است از شیوه‌ی مرسوم‌اش. آثاری رنگارنگ، با حال‌وهوایی امیدوارانه و سرزنده. آثاری که حالتی مدرن از مینیاتور ایرانی را به خود می‌گیرند. کار با رنگ امری تماماً تازه برای محصص نیست. چند مورد از آثار پیشینش رنگی هستند. اگرچه تکنیک رنگی که در آنها به کار گرفته شده است، تلخ و شاید به صورت خودخواسته و عامدانه ابتدایی‌اند. محصص خود می‌گوید: «برای مدتی مدید در کارهایم از رنگ استفاده نمی‌کردم. شاید این امر به این دلیل بود که محیط اطرافم و تهران، شهری که در آن زندگی می‌کردم، فضا و محیطی جذاب و رنگارنگ نبود. وقتی برای اولین بار در پاریس قدم گذاشتم، شیفته‌ی زیبایی خیره‌کننده‌ی آن و محیط جذاب و سراسر رنگش شدم. محیط شهر، ساختمان‌ها و صورت مردم، رنگارنگ بود و به نظر می‌رسید تمامی این رنگ‌ها در تناسبی بی‌نظیر در کنار هم قرار گرفته‌اند. شما می‌توانستید تمامی چهار فصل سال را در طول یک روز ببینید و تجربه کنید. این امر باعث شد که توجه بیشتری به رنگ داشته باشم و گسترۀ وسیعی در برابر من شکل بگیرد. از آن تاریخ، هر زمان که فضای کاری می‌طلبید از آن بهره گرفته‌ام. اغلب از پاستل استفاده می‌کنم یا آبرنگ. حتی وسوسه شده‌ام از رنگ روغن در کارهایم استفاده کنم؛ و شاید یک روز چنین کنم.»

اما خواه رنگی یا سیاه‌وسفید، آثار محصص از دسته‌بندی و طبقه‌بندی شدن می‌گریزند، به‌ویژه از منظر چهارچوب هنر سنتی غربی. آثار او قطعاً چیزی بیش از کاریکاتور و طراحی‌اند. آثارش نه دربرگیرنده‌ی مشخصات هنر گروتسک هستند و نه هنر بدوی و ابتدایی، اما مقداری از هر دو را در دل خود دارند. محصص به‌شیوه‌ی خاص خودش، اصول گوناگون هنری را در هم می‌آمیزد تا سبک خاص خودش را شکل دهد. محصص می‌گوید: «به عنوان یک کل، هنر فولکلور و هنر بدوی، تصاویر و نگاره‌های کتاب‌های قرن نوزدهم، نقاشی‌های قدیمی، دیوارنگاره‌ها، هنر هندوستان، تصاویر و آثار جدید و عکس‌های خصوصی، و طنز نهفته در مینیاتورهای شرقی منبع اصلی الهام من‌اند و فکر می‌کنم  که حتی طرح‌های ساده‌ام ترکیبی از تمامی این المان‌هایند. ادبیات نیز تأثیر عمیقی بر کارهایم داشته است؛ آثاری از نویسندگانی چون بکت، که آنها را حدوداً بیست سال پیش خوانده‌ام.»

همانند بسیاری هنرمندان دیگر، محصص نیز هویت فرهنگی پر‌رنگی دارد که آشکارا در تمامی آثارش نمایان هستند. در حالی‌که که به اذعان خودش او هرگز تعمداً تلاش نکرده المان‌های بومی را در کارهایش به کار بگیرد، او بیان می‌کند که به عنوان یک هنرمند ایرانی «کارهایم طبیعتاً بن‌مایه‌ای ایرانی دارند؛ مفاهیمی که برایم جذاب‌اند و اغلب یادگاری از روزهای گذشته‌اند. خارجیان اگرچه ممکن است درک عمیقی از آثارم داشته باشند اما به نظر می‌رسد که همواره چیزی را از قلم می‌اندازند.»

در طول یک دهه و نیم که محصص به عنوان یک هنرمند حرفه‌ای در تهران کار می‌کرد، انبوهی از آثار با تم و حال و هوایی الهام گرفته از فضای سیاسی خلق کرد که تقریباً ستایش و استقبال تمامی روشنفکران ایرانی را به دست آورد، اگرچه باعث ناراحتی و نگرانی دولت‌مردان و در مواقعی حتی خود شاه شد. مثلاً، زمانی که چهره‌ها و بدن‌های تکه‌تکه شده، مثله شده و از ریخت افتادۀ او به عنوان چهره‌ی زندانیان سیاسی‌ای دیده شدند که تحت شکنجه  قرار گرفته‌اند، به او اخطار داده شد «اگر اینگونه به رؤیاپردازی در مورد ترس و وحشت ادامه دهد آثارش ممنوع اعلام خواهد شد.» در موقعیتی دیگر، برای اینکه جلوی برداشت اشتباه از مضمون آثارش را بگیرند، از او خواستند پیش از نمایش و منتشر شدن، شرحی روشن بر آثارش بنویسد. علی‌رغم تمامی فشارها، او با تب‌وتاب و جوش‌وخروش به کار ادامه داد اما با وقوع انقلاب بر او روشن شد که نوع بیان بی‌پرده‌ی واقعیت در آثارش به وسیله‌ی حکومت اسلامی نوپا تاب آورده نخواهد شد.

تصاویری که در ادامه می‌آیند شاید ژرف‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین کارهای محصص در مورد انقلاب سال 1979 ایران هستند. تصاویری شفاف و وفادار از مضامین گوناگونی درباره‌ی انقلاب و کسانی که در وقوعش دخیل بودند، آثاری که بیانگر درک عمیق و نگاه نافذ هنرمند از وقایع آن روزها و مفاهیم انسانی مرتبط با آن هستند. محصص  در این کارهایش، اتفاقات مرتبط با یکی از حیرت‌انگیزترین جنبش‌های قرن اخیر را ثبت کرده است و خودش را در میان تیزبین‌ترین و هوشمندترین افرادی قرار داده است که شاهد رخدادها و وقایع آن روزها بودند. اما علی‌رغم همدلی بی‌چون و چرای محصص با انقلاب، همانند بسیاری دیگر از هنرمندان ایرانی، زندگی اجباری‌اش در تبعید، مهر تأییدی است بر نگاه بدبینانه‌ او نسبت به ماهیت بشر و انقلاب.

فهرست طرح‌های اردشیر محصص (به ترتیب از چپ به راست)

  • سانسور و فشار (1978)
  • صبر انقلابی (1978)
  • زنده باد ملت (1978)
  • آتش در سینما رکس آبادان (1978)
  • آتش در مسجد کرمان (1978)
  • تظاهرات خونین شیراز (1978)
  • غنیمتی از کاخ نیاوران پس از تسخیر (1979)
  • مراسم تشییع نظام پیشین (1979)
  • انقلاب پابرهنه‌ها (1979)

 

 

برچسب ها: آپاراتوساحمد شاملواردشیر محصصانقلاب 1979علی بنوعزیزیمریم رنجبرینقاشیوقایع اتفاقیه
اشتراک گذاریاشتراک گذاریارسالارسال

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خنده و عشق
فلسفه

خنده و عشق

کریستال‌ها و غشاها: فردیت و بی‌دوامی
فلسفه

کریستال‌ها و غشاها: فردیت و بی‌دوامی

سینما، عاطفه، نوشتن
سینما و هنرهای نمایشی

سینما، عاطفه، نوشتن

موجودات کنشمند و اشیاء ابدی
فلسفه

موجودات کنشمند و اشیاء ابدی

جنسیت و روان‌پریشی
سینما و هنرهای نمایشی

جنسیت و روان‌پریشی

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بدون نتیجه
مشاهده همه نتیجه
  • صفحه اصلی
  • هنر
    • سینما و هنرهای نمایشی
    • معماری و هنرهای تجسمی
    • هنرمندان امروز
  • فلسفه
  • ادبیات
    • شعر و داستان
    • نقد ادبی
  • معرفی کتاب
  • پرونده‌ی ویژه
    • پرونده‌ی ویژه‌ی وحشت
    • پرونده‌ی ویژه‌‌ی فیلم هجوم
  • درباره‌ ما
  • تماس با ما

حقوق کلیهٔ مطالب برای آپاراتوس محفوظ و نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

خوش آمدید!

ورود به حساب کاربری خود در زیر

رمز عبور را فراموش کرده اید؟ ثبت نام

ایجاد حساب جدید!

پر کردن فرم های زیر برای ثبت نام

تمام زمینه ها مورد نیاز است. ورود

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای تنظیم مجدد رمز عبور خود وارد کنید.

ورود